ارتیاع. [ اِ ] ( ع مص ) ترسیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ). بترسیدن. ( زوزنی ). خوف. هراس. ترس : و استکان و استرجع بعد ان ارتاع و تفجع. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 300 ). و سباشی تکین ، از ارتیاع اتباع ارسلان مکنت مقام و فرصت استجمام نیافت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 294 ) . در دل اهل اسلام از آن ندای هائل و بنای مائل روعی عظیم حادث شد و امداد التیاع و ارتیاع در ضمایر متمکن گشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 393 ).