ارتکاس

لغت نامه دهخدا

ارتکاس. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) نگونسار شدن. || افتادن. ( منتهی الارب ). بیفتادن. || انبوهی کردن. ( منتهی الارب ). فراهم آمدن. || بازگشتن بچیزی که از آن خلاص یافته باشد. بجای خود گردیدن. || گرداگرد مرکز گشتن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

افتادن انبوهی کردن

پیشنهاد کاربران

برای مثال
اعتیادبه موادمخدر. .
باترک مکرروبازگشت

بپرس