ارتق

لغت نامه دهخدا

( آرتق ) آرتق. [ ت ِ ] ( اِخ ) نام ایستگاهی در حدود ایران و روس که از آب گلریز آبیاری می شود.
ارتق. [ اُ ت ُ ] ( اِخ ) ابن اکسب یا اکسک جدّ ملوک ارتقیة. وی مردی از ترکمانان بود و بر حلوان و جبل مسلط شد و آنگاه که از فخرالدوله ابی نصر محمدبن جهیر بازبرید، از ترس محمدبن ملکشاه در سال 448 یا 499هَ. ق. بشام شد و از دست تاج الدوله تتش سلجوقی صاحب قدس شریف گردید و آنگاه که بسنه 484هَ. ق. وفات کرد دو پسر او سکمان و ایل غازی جانشین وی شدند و بدین مقام ببودند تا وقتی که در شوال سال 491هَ. ق. افضل شاهنشاه امیرالجیوش از مصر با سپاهی قصد آنان کرد و هر دو را بگرفت و قدس را از ایشان منتزع ساخت و هر دو برادر متوجه بلاد جزیره فراتیه شدند و دیاربکر را مسخر کردند و ابن خلکان گوید در این وقت [ یعنی سال تألیف وفیات ، 654 - 672هَ. ق. ] صاحب قلعه ماردین از اولاد ارتق است و پسر او نجم الدین ایل غازی در سال 501 مالک شهر ماردین شد و از پیش سلطان محمد ویرا شحنگی بغداد داده بود و سکمان بن ارتق در سال 498هَ. ق. در طریق فرات میان طرابلس و قدس به بیماری خوانیق درگذشت. و اولاد او پس از وی صاحب قدس شریف بودند و افضل امیرالجیوش قدس رااز سکمان بن ارتق انتزاع کرد و هم اکنون صاحب قلعه ماردین از اولاد سکمان است. و ارتق مردی شهم صاحب عزم و سعادت جد و اجتهاد بود. ( ابن خلکان چ طهران ص 64 ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی و حبط ج 1 ص 372 شود.

ارتق. [ اُ ت ُ ] ( اِخ ) رجوع به ابوسعید مجیرالدین ابق شود.

فرهنگ فارسی

( آرتق ) نام ایستگاهی در حدود ایران و روس
( اسم ) ۱ - تاجر بازرگان . ۲ - شریک انباز مصاحب .

پیشنهاد کاربران

بپرس