ارتعاج. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) لرزیدن. ( منتهی الارب ). ارتعاد. ارتعاش. لرزه. || پیاپی جستن برق. ( زوزنی ). || پر شدن رود. ( منتهی الارب ). پر شدن رودخانه از آب. || بسیار شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بسیار شدن مال. ( زوزنی ). بسیار مال و شتران و اولاد شدن. ( از منتهی الارب ).