ارتزاز.[ اِ ت ِ ] ( ع مص ) ترنجیده شدن. || پشیمان شدن. || درنشستن تیر به نشانه. ( منتهی الارب ). || استوار شدن چیزی در چیزی. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || ثابت بودن بجائی. || بخیلی کردن. ( منتهی الارب ). بخیل شدن.