ارتداف. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) ردیف خود ساختن کسی را. || از پی کسی درآمدن. ( زوزنی ). از پس کسی درآمدن. || سپس کسی نشستن. ( منتهی الارب ). در پس کسی سوار شدن. در پس اسب کسی نشستن. || کسی را در پس اسپ خود نشانیدن. ( آنندراج ). بترک خود سوار کردن. || ارتداف عدو؛ از پس گرفتن دشمن را. ( منتهی الارب ).