ارتباک. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) شوریده و درهم شدن کار بر کسی. شوریدگی. || درآمیخته شدن. ( منتهی الارب ). آمیخته شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || درآویختن بچیزی. ( منتهی الارب ). || ارتباک مرد در کاری ؛ نشب در آن که خلاص از آن پیدا نباشد. گرفتار شدن در کاری دشوار که خلاص از آن سخت باشد. در کار سخت افتادن. در کاری صعب گرفتار آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ). در کاری سخت گرفتار آمدن. ( زوزنی ). || در گل تُنک درآمدن و درافتادن در آن. || ارتباک در کلام ؛ درماندن در سخن. || ارتباک صید در حباله ؛ تپان و مضطرب شدن شکاری در دام. || بهم نشستن. ( بحر الجواهر ).
پیشنهاد کاربران
شوریدگیِ کار
درهم شدن کارها. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . اختلاط و تداخل و التباس امور. ( از اقرب الموارد ) . التباس سخن و کارها. ( از المنجد ) . اختلاط. ( از متن اللغة ) .