اربع

/~arba~/

معنی انگلیسی:
four

لغت نامه دهخدا

اربع. [ اَ ب َ ] ( ع عدد، ص ، اِ ) چهار. اربعة. || چهارگانه.
- امهات اربع. رجوع به امهات شود.
- تسبیحات اربع. رجوع به تسبیحات شود.
- جنات اربع. رجوع به جنات شود.
- جهات اربع. رجوع به جهات شود.
- دوال اربع. رجوع به دوال شود.
- طبایع اربع. رجوع به طبایع شود.
- علل اربع. رجوع به علل شود.
- فضائل اربع. رجوع به فضائل شود.
- مکنونات اربع. رجوع به مکنونات شود.
- نِسَب اربع. رجوع به نِسَب شود.
|| چهار زن.

اربع. [ اَ ب َ ] ( اِخ ) رجوع به بیت اربئیل و حبرون و قاموس کتاب مقدس شود.

اربع. [ اَ ب ُ ] ( ع اِ ) ج ِ رَبع. سرایها.

فرهنگ فارسی

چهار، چهارزن
۱ - چهار. ۲ - چهار زن . یا امهات اربع
سرایها

فرهنگ معین

(اَ بَ ) [ ع . ] ۱ - چهار. ۲ - چهار زن .

فرهنگ عمید

= اربعه

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَرْبَع: چهار
معنی عُرُباً: جمع عروب است ، و عروب به معنای زنی است که به شوهرش عشق میورزد ، و یا حداقل او را دوست بدارد و در برابرش ناز و کرشمه داشته باشد
ریشه کلمه:
ربع (۲۲ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس