ارباء

لغت نامه دهخدا

ارباء. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ رَبْو. ( ازمنتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به ربو شود.

ارباء. [ اَ رِب ْ با ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ربیب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به ربیب شود.

ارباء. [ اِ ] ( ع مص ) زائد گرفتن از آنچه که داده باشد. || فزون گردانیدن چیزی را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || افزون شدن. افزون شدن بر کسی. || بیزار کردن و ناراحت نمودن. ( از اقرب الموارد ). || داخل «رُبی »، یعنی زمین مرتفع شدن.

ارباء. [ اُ رَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اَریب. ( دهار ). رجوع به اَریب شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس