ارامش جان
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
آرامش جان: مایه سکون روح، کنایه از برادر.
" نمی دانم که از نور دیده و آرامش جان و آرایش زندگانی کدام اختیار کنم"
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۲. )
" نمی دانم که از نور دیده و آرامش جان و آرایش زندگانی کدام اختیار کنم"
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۲. )
آرام گرفتن جان، وقتی دلت تنگه وبی قراری برای کسی شنیدن صداش یادیدنش باعث آروم گرفتنت میشه