( آرام سوز ) آرام سوز. ( نف مرکب ) مخل و بهم زننده آسایش : بگریه دایه را گفتا چه روز است تو گوئی آتشی آرام سوز است.
( ویس و رامین ).
فرهنگ فارسی
( آرام سوز ) مخل و به هم زننده آسایش
فرهنگ عمید
( آرام سوز ) برهم زنندۀ آرامش، آنچه قرار و آرام را نابود سازد: به گریه دایه را گفت این چه روز است / که گویی آتش آرام سوز است (فخرالدین اسعد: ۱۰۶ ). برهم زنندۀ آرامش، آنچه قرار و آرام را نابود سازد: به گریه دایه را گفت این چه روز است / که گویی آتش آرام سوز است (فخرالدین اسعد: ۱۰۶ ).