لغت نامه دهخدا
اراضی. [ اَ ] ( اِخ ) از بلوکات قم ، و عده قرای آن 15 و جمعیت 3000 تن است. رجوع به جغرافیای سیاسی تألیف کیهان ص 394 و 396 شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع : ارض . ۱ - زمینها . ۲ - زمینهای دایر و مزروع . یا اراضی موات . زمینهایی که دایر نباشد و مالکی نداشته باشد اعم از اینکه در سابق دایر بوده و مالک داشته و در اثر اعراض مالک بایر شده باشد یا اینکه از اصل بایر بوده باشد . یا اراضی خالصه .
از بلوک قم
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
اراضی: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
زمین ها ( دری )
زاوان zāvān ( اوستایی با پسوند جمع آن )
زمین ها ( دری )
زاوان zāvān ( اوستایی با پسوند جمع آن )
منطقه مرزی = هنگ مرزی / بوم مرزی
مناطق = هنگستان
حد و محدود = قد و قوار => محدوده = قواره
اراضی = بوم
مناطق = هنگستان
حد و محدود = قد و قوار => محدوده = قواره
اراضی = بوم
جمع زمین : زمین ها
زمین ها
مرده بیجان
لم یزرع
لم یزرع