اراسم

لغت نامه دهخدا

اراسم. [ اِ ] ( اِخ ) یا الم ( سن... ) اسقف فُرمی ، قرب گائِت در ایتالیا، بمائه پنجم میلادی. لمباردهای طرفدار آریوس ویرا با شکنجه های صعب بکشتند. ذکران وی در دوم ژوئن است.

اراسم. [ اِ ] ( اِخ ) دیدیه. دانشمند هلندی و ادیب و فیلسوف. او یکی از علمای مشهور مائه پانزدهم میلادی است. مولد او بسال 1467م. در رُتِردام. پس از اکمال تحصیلات خود داخل سلسله رهبانان شد و در بعض مدارس بتدریس پرداخت سپس او را بتعلیم پسر ژاک چهارم پادشاه اسکاتلند جدید گماشتند و علم و درایت او مشهور گردید و چون آثار و تألیفات وی منتشر شد بیشتر سلاطین وقت بجلب او بدربارهای خویش کوشیدند و چون در آن وقت اصلاح و تعدیل دین مسیحی لازم بنظر می آمد او در این معنی با لوتر معروف بمکاتبه پرداخت و آنگاه که لوتر دست بکار دعوت زد وی از مکاتبه با لوتر خودداری کرد و هم بر ضد وی چیزها نوشت و چون در همه تألیفات او حریت فکر و آزادی عقیده مشهود بود بیشتر از مؤلفات او از طرف واتیکان ممنوع و سوخته شد مخصوصاً در کتاب موسوم بمدح جنون که با همه اصناف بشری سر و کار دارد و انتقاد میکند، طایفه رهبانان خصومتی سخت با او پیدا کردند. مؤلفات او بزبان لاتینی است لکن به اکثر السنه اروپائی ترجمه و بکرات طبع شده است. در سال 1521م. در شهر بال درخانه دوست خود مدیر مطبعه ای ، عزلت اختیار کرد و درآنجا بنشر آثار جغرافیائی بطلمیوس و بعض کتب قدیمه ٔیونانی مشغول گشت و در 1536 بدانجا وفات کرد. ( قاموس الاعلام ). او راست : کُلﱡک و مدح دیوانگی. وی بزرگترین اومانیست های عهد رنسانس است. سبک تحریر و طرز تفکراو موجب شده است که ویرا بلقب ولتر لاتن میخوانند.

پیشنهاد کاربران

بپرس