ارادی

/~erAdi/

برابر پارسی: بخواست

معنی انگلیسی:
volitional, voluntary, willful, voiuntary

لغت نامه دهخدا

ارادی. [ اِ ] ( از ع ، ص نسبی ) منسوب به اراده. طوعی. اختیاری. به میل. عن قصد. به عمد: گوش آدمی را حرکت ارادی نباشد. تنفس حیوان ارادی نیست.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به اراده وابسته به اراده از روی اراده کاری که از روی قصد و عزم صورت گیرد . یا حرکت ارادی . یا فعل ارادی . فعلی است که پس از تائ مل برای غرضی معین و معلوم به اختیار از شخص صادر میشود .

فرهنگ عمید

از روی میل و قصد، اختیاری، آگاهانه: رفتار ارادی.

مترادف ها

voluntary (صفت)
اختیاری، ارادی، داوطلبانه، به خواست

autonomic (صفت)
خودبخود، خود مختار، ارادی، منسوب به دستگاه عصبی خودکار

فارسی به عربی

طوعی , مستقل

پیشنهاد کاربران

سلیم
ارادی: آگاهانه، خود خاسته.
دلبخواه
هر هنگام
عشقی
یعنی هرموقع دلم بخواهد
واژه صحیح نیست

بپرس