اذیت کردن
برابر پارسی: آزردن، پژولیده کردن، رنجاندن
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
اذیت کردن، موسیر اسپانیا
اذیت کردن، تعقیب کردن
اذیت کردن
اذیت کردن، تاوان دادن، صدمه زدن به
پریشان کردن، اذیت کردن، بر هم زدن، چروک شدن، مچاله کردن
اذیت کردن، سوزن دوزی کردن، با سوزن تزریق کردن، طعنه زدن
خرد کردن، ساییدن، اذیت کردن، کوبیدن، سابیدن، سخت کار کردن، اسیاب کردن، تیز کردن، اسیاب شدن
تحریک کردن، ازردن، خشمگین کردن، رنجاندن، عذاب دادن، دلخور کردن، اذیت کردن، بستوه اوردن، مزاحم شدن، عاجز کردن، عصبانی کردن
تیر کشیدن، ازردن، اذیت کردن، خسارت وارد کردن، اسیب زدن، خسارت زدن، خسارت رساندن، خسارت وارد اوردن، جریحه دار کردن، بدرد آوردن، ازار رساندن
چسبیدن، عذاب دادن، اذیت کردن، بستوه اوردن، بیحوصله کردن
غمگین کردن، اذیت کردن، اندوهگین کردن، غصه دار کردن، محزون کردن، مغموم بودن
نگران شدن، اذیت کردن، بستوه اوردن، نگران بودن، اندیشناک کردن یا بودن
رنجاندن، دلخور کردن، اذیت کردن، تخطی کردن، صدمه زدن، متغیر کردن
اذیت کردن، لنگ کردن
اذیت کردن، بستوه اوردن، عاجز کردن، تعرض کردن، خسته کردن، حملات پی در پی کردن
اذیت کردن، طنازی کردن، ازار دادن، کسی را دست انداختن، سخنان نیشدارگفتن، پوش دادن مو
اذیت کردن، ازار کردن
اذیت کردن، مسحور کردن، دارای روح شیطانی کردن، سحر و جادو کردن، خبیی کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پوستین بر سر کسی زدن . [ ب َ س َ رِ ک َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) او را اذیت و آزار و شکنجه و عذاب دادن :
سال پارین با تو ما را چه جدال و جنگ خاست
سال امسالین تو با ما درگرفتی جنگ و کین
باش تا سال دگر نوبت کرا خواهدبدن
تا که را می بایدم زد بر سر وی پوستین .
منوچهری .
سال پارین با تو ما را چه جدال و جنگ خاست
سال امسالین تو با ما درگرفتی جنگ و کین
باش تا سال دگر نوبت کرا خواهدبدن
تا که را می بایدم زد بر سر وی پوستین .
منوچهری .
اذیت کردن:
آزردن
شنجیدن
چزاندن
آزردن
شنجیدن
چزاندن
تزاحم
در فشار گذاشتن