اذن دخول


معنی انگلیسی:
entree, entrée, entre

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اذن دخول، اجازۀ ورود به حرم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و امامان علیهم السّلام را گویند و در باب حج مبحث مزار از آن سخن رفته است.
از آداب زیارت روضه منوّر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و حرم پیشوایان معصوم علیهم السّلام هنگام ورود، خواندن دعای مخصوص اذن دخول با حضور قلب است که در آن ضمن یادآوری منزلت والا و جایگاه بلندشان، از خداوند متعال و رسول اکرم و جانشینان واجب الإطاعه ایشان و نیز فرشتگان موجود در آن جا، اجازه ورود خواسته می شود.


[ویکی شیعه] اِذن دُخول یا اذن ورود به معنای اجازه ورود خواستن، از آداب معاشرت و همچنین از آداب زیارت بزرگان دینی به ویژه معصومان است.
اذن دخول به معنای اجازه خواستن برای ورود به ملک دیگری، از آداب معاشرت است. در سوره نور از ورود بدون اذن به خانه های دیگران نهی شده است. همچنین قرآن از ورود بدون اجازه به خانه پیامبر(ص ) نهی کرده است. گفته شده جبرئیل هنگامی که می خواست خدمت پیامبر(ص) برسد، کنار در خانه او می ایستاد و از او اجازه ورود می گرفت. برخی باب الجبرئیل در مسجدالنبی را همان مکانی می دانند که جبرئیل در آنجا می ایستاد و از پیامبر اذن ورود می گرفت.
شیعیان اذن دخول را از آداب زیارت می دانند. آنان هنگام ورود به حرم بزرگان خود به ویژه معصومان دعایی را می خوانند که به اذن دخول مشهور است. بر اساس این دعاها، ارواح معصومان، زائران را می بینند و اعمال آنان را مشاهده می کنند. در کتاب های دعا و زیارت برای زیارت معصومان آدابی ذکر شده که اذن دخول از جمله آنهاست. شیخ عباس قمی دعاهایی را به نقل از کفعمی و مجلسی در مفاتیح الجنان آورده است.

[ویکی اهل البیت] اذن ورود، هم در آداب معاشرت اسلامی است که انسان سرزده و بی اذن و اجازه وارد منزل و اتاق کسی نشود و قبلا اعلام کند که به این، استیذان و استیناس هم می گویند و در آیات 28-26 سوره نور مطرح شده است و هم در آداب زیارت حرم های مطهر پیامبر و ائمه و بقاع متبرکه آمده است که به عنوان رعایت ادب نسبت به حریم اولیای خدا متن خاص اذن دخول در آستانه ورود به حرم خوانده شود.
در متن اذن دخول به حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است: «اللهم انی وقفت علی باب بیت من بیوت نبیک و آل نبیک... باذن الله و اذن رسوله و اذن خلفائه و اذنکم صلوات الله علیکم اجمعین ادخل هذا البیت...».
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.

پیشنهاد کاربران

گذر دادن. [ گ ُ ذَ دَ ] ( مص مرکب ) راه دادن و اجازه عبور دادن اجازه ورود دادن. رخصت درآمدن دادن :
همان زادفرخ به درگاه بر
همی بود کس را ندادی گذر.
فردوسی.
در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را.
حافظ.
بارداد
راه دادن بخود ؛ اجازه آمدن دادن بسوی خود. بسوی خود طلبیدن :
چو دولت هر که را دادی بخود راه
نبشتی بر سرش یا میر یا شاه.
نظامی.
داخل شدن به حرم رحم حریم کسی داخل نمیشود مگر خدابخواهد
باریابی ، بار یافتن ، شرف حضور ، شرفیابی

بپرس