اذمقرار. [ اِ م ِ ] ( ع مص ) اذمقرار لَبَن ؛ پاره پاره شدن شیر. بریدن شیر. وریدورید شدن. || اذمقرار دَم ؛ پاره پاره شدن خون. لخت لخت شدن خون.