اذلیلاء

لغت نامه دهخدا

اذلیلاء. [ اِ ] ( ع مص ) پنهان رفتن. ( منتهی الارب ). || خوار و رام گردیدن. ( منتهی الارب ). منقاد گشتن. || شکسته خاطر شدن. انکسار قلب. || سست و نرم ایستادن نره. || سرعت کردن در کاری تا فوت نشود. شتافتن تا امری فوت نشود.

پیشنهاد کاربران