[ویکی نور] آذریزدی مهدی. مهدی آذریزدی، فرزند «علی اکبر رشید خرمشاهی»، در سال 1301ش در «خرمشاه یزد» به دنیا آمد.
پدرش شعر می سرود ولی مجموعه شعری از او باقی نمانده است.
مهدی تحصیلات مقدماتی فارسی، قرآن و عربی را نزد پدر، مادربزرگ و در «مدرسه خان» آموخت و همزمان با تحصیل، به زراعت و بنایی پرداخت. سپس در کارگاه جوراب فروشی مشغول به کار شد. آن گاه در «کتاب فروشی یزد» و «گلبهار» اشتغال یافت.
کار در کتاب فروشی، نقطه عطفی در زندگی آذر یزدی جوان بود. او از یک سو در میان دوستان خاموش، صبح را به شب می رساند و با آن ها به حشر و نشر می پرداخت و از سوی دیگر، چون کتابفروشی، یگانه مرکز و مرجع اهل کتاب و مطالعه شده بود، برای وی فرصتی بود تا با اهل علم، تحقیق و پژوهش آشنا شود. سال ها ممارست او با کتاب که بدان بسیار عشق می ورزید، از او فردی کتاب شناس و صاحب سبک و اندیشه ساخته بود.
پس از مدت وی به «تهران» مهاجرت کرد و در «چاپ خانه علمی» مشغول به کار شد. او سال ها به غلطگیری و تصحیح نمونه های چاپی اشتغال داشت. بسیاری از انتشاراتی ها و کتابفروشی های مهم تهران چون «ابن سینا»، «امیر کبیر»، «خاور»، «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» و... شاهد زحمات توان فرسای او بوده اند. وی همواره با خواندن و آموختن، به عطش سیری ناپذیر درونی خود پاسخ می گفت.
نکته جالب در خصوص شان علمی و فرهنگی او، پیوند درون سالکی طالب علم با دنیای سرشار از پاکی و پرراز و رمز کودکان است. او که اوان جوانی را مصروف خواندن و آموختن و غنی ساختن درون اش کرده بود، در سن 35 سالگی به فکر احیای متون ادب فارسی برای کودکان به شیوه روایت گونه با نثری ساده و روان افتاد و با نوشتن مجموعه داستان «قصه های خوب برای بچه های خوب»، پای به عرصه بازنویسی قصه های کهن برای کودکان گذاشت و بدین وسیله چهره ای شد آشنا برای چندین نسل و تا آن جا پیش رفت که شد پایه گذار و پیشکسوت ادبیات کودکان ایران.
پدرش شعر می سرود ولی مجموعه شعری از او باقی نمانده است.
مهدی تحصیلات مقدماتی فارسی، قرآن و عربی را نزد پدر، مادربزرگ و در «مدرسه خان» آموخت و همزمان با تحصیل، به زراعت و بنایی پرداخت. سپس در کارگاه جوراب فروشی مشغول به کار شد. آن گاه در «کتاب فروشی یزد» و «گلبهار» اشتغال یافت.
کار در کتاب فروشی، نقطه عطفی در زندگی آذر یزدی جوان بود. او از یک سو در میان دوستان خاموش، صبح را به شب می رساند و با آن ها به حشر و نشر می پرداخت و از سوی دیگر، چون کتابفروشی، یگانه مرکز و مرجع اهل کتاب و مطالعه شده بود، برای وی فرصتی بود تا با اهل علم، تحقیق و پژوهش آشنا شود. سال ها ممارست او با کتاب که بدان بسیار عشق می ورزید، از او فردی کتاب شناس و صاحب سبک و اندیشه ساخته بود.
پس از مدت وی به «تهران» مهاجرت کرد و در «چاپ خانه علمی» مشغول به کار شد. او سال ها به غلطگیری و تصحیح نمونه های چاپی اشتغال داشت. بسیاری از انتشاراتی ها و کتابفروشی های مهم تهران چون «ابن سینا»، «امیر کبیر»، «خاور»، «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» و... شاهد زحمات توان فرسای او بوده اند. وی همواره با خواندن و آموختن، به عطش سیری ناپذیر درونی خود پاسخ می گفت.
نکته جالب در خصوص شان علمی و فرهنگی او، پیوند درون سالکی طالب علم با دنیای سرشار از پاکی و پرراز و رمز کودکان است. او که اوان جوانی را مصروف خواندن و آموختن و غنی ساختن درون اش کرده بود، در سن 35 سالگی به فکر احیای متون ادب فارسی برای کودکان به شیوه روایت گونه با نثری ساده و روان افتاد و با نوشتن مجموعه داستان «قصه های خوب برای بچه های خوب»، پای به عرصه بازنویسی قصه های کهن برای کودکان گذاشت و بدین وسیله چهره ای شد آشنا برای چندین نسل و تا آن جا پیش رفت که شد پایه گذار و پیشکسوت ادبیات کودکان ایران.
wikinoor: آذریزدی،_مهدی