اذرء

لغت نامه دهخدا

اذرء. [ اَ رَءْ ] ( ع ص ) مرد پیر. ( منتهی الارب ). || مردی که موی پیش سر او سفید باشد. || سیاه و سپیدگوش. ( تاج المصادر بیهقی ).
- تیس اذرء ؛ تکه چپار. مؤنث : ذَرْآء.
- فرس اذرء و جدی اذرء ؛ کذلک. ( منتهی الارب ). ارقش الاذنین و سائره اسود. ( صحاح اللغة جوهری ). اسب و بزی که گوش او دورنگ و سه رنگ باشد و دیگر اعضاء سیاه.
- کبش اذرء ؛ قچقار که در سر وی سپیدی باشد یا آنکه هر دو گوش وی خال دارد و سائر بدنش سیاه بود. ( منتهی الارب ). گوسپندی که گوش وی سیاه و سفید و تن سیاه بود. ( مهذب الاسماء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس