( اذاقة ) اذاقة. [ اِ ق َ ] ( ع مص ) اِذاقت. چشانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مؤیدالفضلاء ). چشاندن. || به امتحان دادن چیزی را. || مکافات امری کردن : اذاقه اﷲ وبال امره. همگنان را به احاقت مکر و اذاقت غدر خویش منکوب و منحوب گردانید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 206 ). || اذاق زید بعدک کرماً؛ کریم و سخی گردید.