اذابه

لغت نامه دهخدا

( اذابة ) اذابة. [ اِ ب َ ] ( ع مص ) گداختن ( متعدی ). گدازانیدن. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ). آب کردن. || غارت کردن. ( منتهی الارب ). || اذابه امر خویش ؛ نیکو کردن کار خود را. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

اذابت: ذوب کردن، گداختن، آب کردن
۱ - ( مصدر ) آب کردن ذوب کردن گداختن گدازانیدن . ۲ - غارت کردن . ۳ - نیکو کردن کار خود را .

فرهنگ معین

(اِ بِ یا بَ ) [ ع . اذابة ] (مص م . ) ۱ - آب کردن ، ذوب کردن ، گداختن . ۲ - غارت کردن . ۳ - نیکو کردن کار خود را.

پیشنهاد کاربران

بپرس