ادینگتون ارتور

دانشنامه آزاد فارسی

ادینگتون آرتور. اِدینگتون، آرتور (۱۸۸۲ـ۱۹۴۴)(Eddington, Arthur)
اخترفیزیک دان انگلیسی. حرکات، تعادل، درخشندگی و ساختار اتمی ستارگان را بررسی کرد. رصد او از ستاره ها، طی گرفت خورشیدی ۱۹۱۹، پیش بینی آلبرت اینشتین، فیزیک دان آلمانی تبار امریکایی را مبنی بر خمیده شدن نور هنگام گذر از نزدیکی خورشید در نظریۀ نسبیت عام تأیید کرد. ادینگتون در کتاب عالم در حال انبساط (۱۹۹۳) این نظریه را مطرح کرد که در عالم کروی، کهکشانهای دوردست یا سحابی های مارپیچی درحال دورشدن از یکدیگرند. او نقش اساسی فشار تابشی را در حفظ تعادل اختری کشف کرد، روش جابه جایی انرژی از درون ستاره به بیرون را شرح داد، و در ۱۹۲۴، نشان داد که درخشش یک ستاره صرفاً به اتم های تشکیل دهندۀ جرم آن بستگی دارد. این کشف موجب تجدید نظر کامل در دیدگاه های مرتبط با تحول اختری شد. ادینگتون در کندالِ کامبریا، واقع در انگلستان، زاده شد و در دانشکده اوئن در منچستر، و دانشگاه کیمبریج درس خواند. از ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۳، دستیار ارشد رصدخانۀ سلطنتی در گرینویچ بود. در ۱۹۰۹، برای تعیین طول جغرافیایی، در پایگاهی زمین پیمایشی در مالت، رهبر گروهی از پژوهشگران بود و در مقام سرپرست هیئت اعزامی برای رصد گرفت کلّی خورشیدی ۱۹۱۲ رهسپار برزیل شد. فعالیت های او در گرینویچ عمدتاً بر تجزیه و تحلیل حرکات خاص ستارگان متمرکز بود، ازجمله جابه جایی ظاهری یک ستاره در کرۀ آسمانی را بررسی می کرد که حرکت واقعی آن ستاره در فضا، و حرکت خورشید موجد آن است. او تحقیق در این زمینه را با داده های دسترس پذیر آغاز کرد. در ۱۹۱۳، در مقام استاد اخترشناسی به کیمبریج بازگشت و از ۱۹۱۴، سرپرست رصدخانۀ دانشگاه شد. در کیمبریج بیشترین توجه او معطوف به تکمیل رصدهای نصف النهاری بود که سرپرست قبلی آن ها را آغاز کرده بود. در نخستین کتابش، حرکت های اختری و ساختار عالم (۱۹۱۴)، به مکانیک اختری پرداخت. همچنین به نظریه های نسبیتی اینشتین علاقه مند شد و از گرفت کلی ۲۹ مه ۱۹۱۹ به منزلۀ فرصتی برای آزمودن یکی از پیش بینی های بسیار مهم این نظریه استفاده کرد. او با هیئت اعزامی به نحو موفقیت آمیزی این نظریه را تأیید کرد. نتایج تحقیقاتش در زمینۀ نظریۀ نسبیت در گزارش نظریۀ نسبیتی گرانش (۱۹۱۸)، نظریۀ ریاضی نسبیت (۱۹۲۳) و به صورت عامه فهم تر، درفضا، زمان و گرانش (۱۹۲۰) آمده است. از ۱۹۳۰، در نظریۀ نسبیتی پروتون ها و الکترون ها (۱۹۳۶)، فلسفۀ دانش فیزیک (۱۹۳۹)، و اثر منتشرشدۀ پس از مرگش، نظریۀ بنیادی (۱۹۴۸)، به رابطۀ بین نظریۀ نسبیت و نظریۀ کوانتومی پرداخت. ماهیت فیزیکی ستارگان موضوع دیگری بود که توجه او را به خود جلب می کرد. ادینگتون از ۱۹۱۶ در مجموعه مقاله هایی نظریۀ هماهنگی ساختار ستارگان با تعادل تابشی را بسط داد که نتایج آن به نحو درخشانی در اثر برجسته اش با نام ساختار درونی ستارگان (۱۹۲۶)، و کتاب عامه فهم ستارگان و اتم ها (۱۹۲۷) آمده است. فعالیت های او در زمینۀ سرشت اختری موجب پژوهش هایی شد که اکنون بخش عمده ای از مطالعات اخترفیزیک را تشکیل می دهد. سپس، به مسائل مرتبط با عالم درحال انبساط توجه نشان داد. این نظریه ای بود که نظریه های نسبیت، و تا اندازه ای کشف هابل درخصوص پَس رَویِ سحابی های برون کهکشانی بر آن دلالت می کردند. این امر موجب تألیف تعدادی مقاله و نیز کتابِ عالم درحال انبساط (۱۹۳۳) شد؛ به نظر می رسد که این موضوع، موجب گرایش ادینگتون به فلسفه شد. او عضو کوئیکرها بود و عقایدش را در درس گفتارهای گیفورد در ادینبورگ، در ۱۹۲۷، بیان کرد. این درس گفتارها با عنوان علم و دنیای نادیدنی به چاپ رسیده اند. در ۱۹۱۴، ادینگتون به عضویت انجمن سلطنتی انتخاب شد و از ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۴، رئیس اتحادیۀ بین المللی اخترشناسی بود.

پیشنهاد کاربران

بپرس