اَدیبُ المَمالِکِ فَراهانی، محمّدصادق (۱۲۳۹ـ۱۲۹۶ش)شاعر، دبیر، واعظ، معلم، روزنامه نگار و قاضی ایرانی. از خاندان میرزا بزرگ (عیسی) قائم مقام فراهانی و زادۀ گازران اراک بود. محمّدصادق در نوجوانی پدرش را از دست داد و با مشقت فراوان، در سایۀ استعداد دبیری و ذوق شاعری در تویسرکان، کرمانشاه، تبریز، ساوجبلاغ (مهاباد بعدی)، سمنان، اصفهان، مشهد، قم و تهران به کارهای دیوانی پرداخت. بسیار سفر کرد و به خوارزم (خیوه) و قفقاز (بادکوبه) هم رفت. روزنامه های ادب، ادب مصور، مجلس، عراق عجم، ایران، ایران سلطانی و ضمیمۀ فارسی روزنامۀ ارشاد باکو (به سردبیری احمد آقایف قره باغی: احمد آقااوغلویِ بعدی) را منتشر کرد. از اعضای محفل فراماسونری زمان خود بود و شعری دربارۀ این محفل از وی دردست است. هم در فارسی و هم در تازی آگاهی های گسترده ای داشت و از ادب و فرهنگ و تاریخ اسلام و ایران با اطلاع بود. از پزشکی و ستاره شناسی کهن بی اطلاع نبود و گویا، در دوره ای از زندگی به اهل تصوف نزدیک شد. لقب امیرالشعرایی را از شاهزاده طهماسب میرزا مؤیدالدولۀ قاجار و لقب ادیب الممالک را از مظفرالدین شاه دریافت کرد. نام شعری اش، در آغاز، پروانه و سپس، امیری بود. در ۱۲۹۵ش هنگامی که مأمور عدلیه یزد بود، دچار عارضۀ مغزی شد و سپس درگذشت و در کنارِ آرامگاه شاه عبدالعظیم حسنی شهر ری به خاک سپرده شد. وی در همۀ انواع شعر دست داشت، اما در قصیده سرایی و مثنوی گویی تواناتر بود. پس از آشنایی با اندیشه های جدید به مسائل اجتماعی و ملی در شعر پرداخت. با این همه، به دلیل تقیُّد گوینده به سنت های شعری و به کار بردن واژه های دور از ذهن، جز تعداد اندکی از سروده هایش آثار او در میان علاقه مندان عام تر شعر گسترش زیادی نیافت و بیشتر در حوزۀ توجه خواص باقی ماند. وی هم به فرهنگ ایرانی و هم به فرهنگ اسلامی، به شکلی یکسان، توجه نشان داد. نخستین بار، آثارش به کوشش حسن وحید دستگردی گرد آورده شد (تهران، ۱۳۱۲) و پس از آن نیز منتخب ها و مجموعه هایی از سروده هایش نشر یافت. مسمطِ «برخیز شتربانا، بربند کجاوه»، که در ۱۲۸۱ش سروده شده، طلیعۀ نوعی خودآگاهی تاریخی در میان شاعران فارسی گوی است.
ادیب الممالک فراهانی محمدصادق
دانشنامه آزاد فارسی
اَدیبُ المَمالِکِ فَراهانی، محمّدصادق (۱۲۳۹ـ۱۲۹۶ش)شاعر، دبیر، واعظ، معلم، روزنامه نگار و قاضی ایرانی. از خاندان میرزا بزرگ (عیسی) قائم مقام فراهانی و زادۀ گازران اراک بود. محمّدصادق در نوجوانی پدرش را از دست داد و با مشقت فراوان، در سایۀ استعداد دبیری و ذوق شاعری در تویسرکان، کرمانشاه، تبریز، ساوجبلاغ (مهاباد بعدی)، سمنان، اصفهان، مشهد، قم و تهران به کارهای دیوانی پرداخت. بسیار سفر کرد و به خوارزم (خیوه) و قفقاز (بادکوبه) هم رفت. روزنامه های ادب، ادب مصور، مجلس، عراق عجم، ایران، ایران سلطانی و ضمیمۀ فارسی روزنامۀ ارشاد باکو (به سردبیری احمد آقایف قره باغی: احمد آقااوغلویِ بعدی) را منتشر کرد. از اعضای محفل فراماسونری زمان خود بود و شعری دربارۀ این محفل از وی دردست است. هم در فارسی و هم در تازی آگاهی های گسترده ای داشت و از ادب و فرهنگ و تاریخ اسلام و ایران با اطلاع بود. از پزشکی و ستاره شناسی کهن بی اطلاع نبود و گویا، در دوره ای از زندگی به اهل تصوف نزدیک شد. لقب امیرالشعرایی را از شاهزاده طهماسب میرزا مؤیدالدولۀ قاجار و لقب ادیب الممالک را از مظفرالدین شاه دریافت کرد. نام شعری اش، در آغاز، پروانه و سپس، امیری بود. در ۱۲۹۵ش هنگامی که مأمور عدلیه یزد بود، دچار عارضۀ مغزی شد و سپس درگذشت و در کنارِ آرامگاه شاه عبدالعظیم حسنی شهر ری به خاک سپرده شد. وی در همۀ انواع شعر دست داشت، اما در قصیده سرایی و مثنوی گویی تواناتر بود. پس از آشنایی با اندیشه های جدید به مسائل اجتماعی و ملی در شعر پرداخت. با این همه، به دلیل تقیُّد گوینده به سنت های شعری و به کار بردن واژه های دور از ذهن، جز تعداد اندکی از سروده هایش آثار او در میان علاقه مندان عام تر شعر گسترش زیادی نیافت و بیشتر در حوزۀ توجه خواص باقی ماند. وی هم به فرهنگ ایرانی و هم به فرهنگ اسلامی، به شکلی یکسان، توجه نشان داد. نخستین بار، آثارش به کوشش حسن وحید دستگردی گرد آورده شد (تهران، ۱۳۱۲) و پس از آن نیز منتخب ها و مجموعه هایی از سروده هایش نشر یافت. مسمطِ «برخیز شتربانا، بربند کجاوه»، که در ۱۲۸۱ش سروده شده، طلیعۀ نوعی خودآگاهی تاریخی در میان شاعران فارسی گوی است.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید