ادوات
/~adavAt/
مترادف ادوات: آلات، ابزار، ادات، افزار، وسایل
برابر پارسی: ابزارها، افزار
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- ادوات عمران ؛ وسایل آبادی و تمدن.
- علم ادوات الخط ؛ شرح آن در علم الخط بیاید. ( کشف الظنون ).
|| شئون. امور : بلعمی... و بوطیب مصعبی... هردو یگانه روزگار بودند در همه ادوات فضل. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 700 ). وی را [ مسعود ] دیده اند از بزرگی و شهامت و تفرد وی در همه ادوات سیاست و ریاست او واقف گشته. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 570 ). چنین کوشک نشان ندهند هیچ جای و هیچ پادشاه چنین بنا نفرمود و همه بدانش و هندسه خویش ساخت و خطهای او کشید [ مسعود ] بدست عالی خویش که در چنین ادوات خصوصاً در هندسه آیتی بود. رضی اﷲ عنه. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 508 ). || ( اصطلاح منطق ) حروف معانی. رباطات. و رجوع به اداة شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - جمع : ادات آلتها آلتهای حصول چیزی اسباب دست افزارها. ۲ - شائ ن ها امرها امور . یا ادوات استفهام .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] موجبات، عوامل.
مترادف ها
لوازم، اسباب، جامه، پوشش، دنده، چرخ دنده، افزار، ادوات، الات، مجموع چرخهای دندهدار، چرخ دنده دار
سند، اسباب، الت، وسیله، ادوات
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
میمثمثم
آلات، ابزار، ادات، افزار، وسایل، لوازم