ادواء

لغت نامه دهخدا

ادواء. [ اِدْ ] ( ع مص ) دردمند گردانیدن. ( زوزنی ). بیمار کردن. ( تاج المصادر بیهقی ).بیمار ساختن. ( منتهی الارب ). دردمند و بیمار کردن. مریض گردانیدن. || بیمار گردیدن. ( منتهی الارب ). بیمار شدن. || بیمار بودن. ( منتهی الارب ). || تهمت نهادن. ( منتهی الارب ). || تهمت نهاده شدن. || خوردن سرشیر.

ادواء. [ اِدْ دِ ]( ع مص ) گرفتن سرشیر و خوردن آن. ( منتهی الارب ). پوست سرشیر خوردن. ( تاج المصادر بیهقی ). پوستکی که بر سر شیر آید بخوردن. ( زوزنی ). سرشیر گرفتن و خوردن آن.

ادواء. [ اَدْ ] ( ع اِ ) ج ِ داء. دردها. ( دهار ). بیماریها.

ادواء. [ اَدْ ] ( اِخ ) موضعی است و نصر گوید بضم همزه و فتح دال موضعی است در دیار تمیم به نجد. ( معجم البلدان ).

ادواء. [ اَ وَءْ ] ( ع ن تف ) رجوع به ادوء شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس