آدمیزاد (نمایش نامه). فراخوانی آدمیزاد ( The Somonyng of Everyman یا The Summoning of Everyman ) که بیشتر آن را با نام ساده آدمیزاد می شناسند
نمایش نامه ای اخلاقی مربوط به پایان سده ۱۵ در انگلیس است. در این نمایش نامه همچون کتاب
سیر و سلوک زائر نوشته جان بانیان، از شخصیت های تمثیلی برای بیان
رستگاری در مسیحیت و راه رسیدن به آن استفاده شده است. فرضیه آن این است که خوبی ها و بدی های فرد بدست خداوند ثبت می شود. آدمیزاد که نمادی از تمام انسان های جهان است از شخصیت های مختلف داستان می خواهد که با او پس از مرگ همراه شوند. سرانجام آدمیزاد درمی یابد که در این سفر زیارتی پس از مرگ تنهاست و شخصیت هایی که دوست او بودند و می بایست با او همراه شوند او را تنها می گذارند و تنها کارهای خوب اوست که همراهش می شود.
این نمایش نامه به
انگلیسی میانه نوشته شده و متعلق به
دوره تودور است و نویسنده آن نامشخص است؛ اگرچه در سی و پنج سال پس از نوشته شدن آن به دفعات منتشر شد.
نمایش نامه مشابهی به زبان
هلندی با نام الکرلیچ متعلق به همان دوران وجود دارد که به نظر می رسد نمایش نامه آدمیزاد برگردانی از آن است یا اینکه آدمیزاد مستقیماً از اثری به
زبان لاتین گرفته شده که
هومولوس نام داشته است.
ساختار کلی این نمایش نامه بر پایهکاتولیسیسم رومی متعلق به آن دوران نوشته شده است.
در این نمایش نامه، خدا از دست فساد و گناهان آدمیزاد خسته شده و عزرائیل را برای گرفتن جان او می فرستد. آدمیزاد ابتدا باور نمی کند اما پس از اینکه جدی بودن قضیه را می فهمد از عزرائیل مهلتی می خواهد و عزرائیل به او تا غروب وقت می دهد.
آدمیزاد به سراغ «دوستی» ( Fellowship ) می رود. دوستی از در دلجویی درآمده و به او وعده همراهی تا دم مرگ را می دهد. اما تا می فهمد آدمیزاد عازم دیار آخرت است جا می زند. آدمیزاد نومید از دوستی به سراغ «خویشاوندی» ( Kinship ) و پس از آن به سراغ «مال و منال» ( Goods ) می رود و باز سرخورده و ناامید برمی گردد. ناچار دست به دامن «اعمال خیر» می شود و از او می خواهد تا در سفر پرمشقت آخرت همراهی اش کند. «اعمال خیر» که از فرط ناتوانی و بی عملی زمین گیر شده، نمی تواند از جا برخیزد و با این حال آدمیزاد را به «معرفت» ( Knowledge ) راهنمایی می کند. «معرفت» دست او را می گیرد و با هم به سراغ «خواهر اعتکاف» ( Sister Confession ) می روند. هدیه این خواهر، شلاق توبه است. آدمیزاد در پیشگاه خدا زانو می زند و از دل و جان تقاضای بخشش می کند و آمرزش می طلبد. سپاس با توبه آنقدر بر خود شلاق می زند تا گناهان او می ریزند و این کار باعث می شود تا «اعمال خیر» دوباره سالم شود و به همراه آدمیزاد عازم گور می شود. در پای گور فقط «اعمال خیر» با او به گور می رود و سبب رستگاری اش می شود. [ ۱]