فیلد مارشال ویلیام ادموند آیرون ساید، نخستین بارون آیرون ساید، جی سی بی، سی ام جی، دی اس او ( به انگلیسی: William Edmund Ironside, 1st Baron Ironside ) ( ۶ مه ۱۸۸۰ – ۲۲ سپتامبر ۱۹۵۹ ) ، نظامی بلندپایه بریتانیایی بود که در سال نخست جنگ جهانی دوم، ریاست ستاد کل این کشور را بر عهده داشت.
... [مشاهده متن کامل]
آیرون ساید در سال ۱۸۹۹ به توپخانه سلطنتی پیوست و در طول جنگ بوئر دوم به خدمت پرداخت. به دنبال آن یک دوره کوتاهی را به عنوان جاسوس در میان نیروهای استعمارگر آلمان در آفریقا ی جنوب غربی گذراند. پس از بازگشت به وظیفه عادی، او در دو سال نخست جنگ جهانی اول در سمت کارکنان لشکر ششم خدمت کرد، قبل از اینکه در سال ۱۹۱۶ به سمت کارکنان لشکر ۴ کانادا منصوب شد. وی در سال ۱۹۱۸، به فرماندهی یک تیپ در جبهه غربی و در سال ۱۹۱۹ به فرماندهی نیروی مداخله متفقین در جنگ داخلی روسیه ارتقا یافت. آیرون ساید سپس به یک نیروی متفقین که ترکیه را اشغال کرده بود و سپس به نیروهای بریتانیایی مستقر در ایران در سال ۱۹۲۱ منصوب شد. به او پست فرماندهی نیروهای بریتانیایی در عراق را پیشنهاد کردند اما به دلیل جراحات وارده نتوانست این نقش را به عهده بگیرد.
او به عنوان فرمانده کالج ستادی، کامبرلی، به ارتش بازگشت، جایی که از ایده های جی. اف. سی. فولر، یک طرفدار مکانیزاسیون حمایت کرد. او بعداً فرماندهی یک لشکر و مناطق نظامی در بریتانیا و هند را برعهده گرفت اما جوانی و رویکرد بی پرده اش، چشم انداز شغلی او را محدود کرد و پس از اینکه برای نقش رئیس ستاد کل امپراتوری ( CIGS ) در سال ۱۹۳۷ کنار گذاشته شد، فرماندار جبل الطارق شد که یک پست سنتی تا دوران بازنشستگی برای او بود. آیرونساید در اواسط سال ۱۹۳۹ از "تبعید" فراخوانده شد و به عنوان بازرس کل نیروهای خارج از کشور منصوب شد، نقشی که باعث شد اکثر ناظران انتظار داشته باشند که فرماندهی نیروی اعزامی بریتانیا ( BEF ) در آغاز جنگ به او داده شود.
با این حال، پس از مدتی تدابیر سیاسی، به ژنرال گورت این سمت فرماندهی داده شد و آیرون ساید به عنوان رئیس جدید ستاد کل امپراتوری منصوب شد. خود آیرون ساید معتقد بود که از نظر خلق و خویی برای این کار مناسب نیست ولی خود را موظف به پذیرش آن می دانست. در اوایل سال ۱۹۴۰ او به شدت به مداخله متفقین در اسکاندیناوی معتقد بود اما این طرح در آخرین لحظه با پایان یافتن جنگ زمستان میان فنلاند و شوروی کنار گذاشته شد. در طول حمله به نروژ و نبرد فرانسه، او نقش کمی داشت. دخالت او در دومی به دلیل فروپاشی روابط بین وی و گورت محدود شد. او در پایان ماه مه به عنوان رئیس ستاد کل امپراتوری جایگزین شد و نقشی که بیشتر برای او مناسب بود به او داده شد یعنی فرماندهی کل نیروهای داخلی، مسئول دفاع ضد تهاجم و فرماندهی ارتش در صورت هجوم هوایی و دریایی آلمان نازی اما با این حال، او کمتر از دو ماه در این سمت بود تا اینکه جایگزین شد. پس از آن، آیرون ساید به درجه فیلد مارشال ارتقا یافت و به عنوان بارون آیرون ساید به مقام اعیانی رسید.
... [مشاهده متن کامل]
آیرون ساید در سال ۱۸۹۹ به توپخانه سلطنتی پیوست و در طول جنگ بوئر دوم به خدمت پرداخت. به دنبال آن یک دوره کوتاهی را به عنوان جاسوس در میان نیروهای استعمارگر آلمان در آفریقا ی جنوب غربی گذراند. پس از بازگشت به وظیفه عادی، او در دو سال نخست جنگ جهانی اول در سمت کارکنان لشکر ششم خدمت کرد، قبل از اینکه در سال ۱۹۱۶ به سمت کارکنان لشکر ۴ کانادا منصوب شد. وی در سال ۱۹۱۸، به فرماندهی یک تیپ در جبهه غربی و در سال ۱۹۱۹ به فرماندهی نیروی مداخله متفقین در جنگ داخلی روسیه ارتقا یافت. آیرون ساید سپس به یک نیروی متفقین که ترکیه را اشغال کرده بود و سپس به نیروهای بریتانیایی مستقر در ایران در سال ۱۹۲۱ منصوب شد. به او پست فرماندهی نیروهای بریتانیایی در عراق را پیشنهاد کردند اما به دلیل جراحات وارده نتوانست این نقش را به عهده بگیرد.
او به عنوان فرمانده کالج ستادی، کامبرلی، به ارتش بازگشت، جایی که از ایده های جی. اف. سی. فولر، یک طرفدار مکانیزاسیون حمایت کرد. او بعداً فرماندهی یک لشکر و مناطق نظامی در بریتانیا و هند را برعهده گرفت اما جوانی و رویکرد بی پرده اش، چشم انداز شغلی او را محدود کرد و پس از اینکه برای نقش رئیس ستاد کل امپراتوری ( CIGS ) در سال ۱۹۳۷ کنار گذاشته شد، فرماندار جبل الطارق شد که یک پست سنتی تا دوران بازنشستگی برای او بود. آیرونساید در اواسط سال ۱۹۳۹ از "تبعید" فراخوانده شد و به عنوان بازرس کل نیروهای خارج از کشور منصوب شد، نقشی که باعث شد اکثر ناظران انتظار داشته باشند که فرماندهی نیروی اعزامی بریتانیا ( BEF ) در آغاز جنگ به او داده شود.
با این حال، پس از مدتی تدابیر سیاسی، به ژنرال گورت این سمت فرماندهی داده شد و آیرون ساید به عنوان رئیس جدید ستاد کل امپراتوری منصوب شد. خود آیرون ساید معتقد بود که از نظر خلق و خویی برای این کار مناسب نیست ولی خود را موظف به پذیرش آن می دانست. در اوایل سال ۱۹۴۰ او به شدت به مداخله متفقین در اسکاندیناوی معتقد بود اما این طرح در آخرین لحظه با پایان یافتن جنگ زمستان میان فنلاند و شوروی کنار گذاشته شد. در طول حمله به نروژ و نبرد فرانسه، او نقش کمی داشت. دخالت او در دومی به دلیل فروپاشی روابط بین وی و گورت محدود شد. او در پایان ماه مه به عنوان رئیس ستاد کل امپراتوری جایگزین شد و نقشی که بیشتر برای او مناسب بود به او داده شد یعنی فرماندهی کل نیروهای داخلی، مسئول دفاع ضد تهاجم و فرماندهی ارتش در صورت هجوم هوایی و دریایی آلمان نازی اما با این حال، او کمتر از دو ماه در این سمت بود تا اینکه جایگزین شد. پس از آن، آیرون ساید به درجه فیلد مارشال ارتقا یافت و به عنوان بارون آیرون ساید به مقام اعیانی رسید.