ادماء
لغت نامه دهخدا
ادماء. [ اَ ] ( ع ص ) تأنیث آدم. گندمگون. || آهوی ماده سفید و شتر ماده سفید. ( آنندراج ). ج ، اُدمانه ، اُدم.
ادماء. [ اُ ] ( اِخ ) موضعی است بین خیبرو دیار طیی و غدیر مُطرق آنجاست. ( معجم البلدان ).
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] ادماء خون برآوردن را گویند از آن در باب های صوم، حج، نکاح و کفّارات، سخن رفته است.
خون گرفتن به حجامت و مانند آن در صورتی که موجب ضعف گردد، و همچنین هر کاری که سبب بیرون آمدن خون در دهان شود، برای روزه دار مکروه است.
ادماء در حج
در حرمت ادماء برای محرم بدون ضرورت، اختلاف است. مفتی اگر به اشتباه به کوتاه کردن ناخن محرم فتوا دهد و گرفتن ناخن توسط وی سبب ادماء گردد، مفتی باید یک گوسفند کفّاره بدهد.
ادماء در نکاح
در صورت مؤثّر واقع نشدن روش های نصیحت، کناره گیری و برخورد تند زبانی در رفع نشوز زن ناشزه، شوهر می تواند- به اندازه ای که سبب تنبیه زن و بازگشت او از حالت نشوز شود- او را بزند، به شرط آن که موجب ادماء نگردد.
ادماء در کفارات
...
خون گرفتن به حجامت و مانند آن در صورتی که موجب ضعف گردد، و همچنین هر کاری که سبب بیرون آمدن خون در دهان شود، برای روزه دار مکروه است.
ادماء در حج
در حرمت ادماء برای محرم بدون ضرورت، اختلاف است. مفتی اگر به اشتباه به کوتاه کردن ناخن محرم فتوا دهد و گرفتن ناخن توسط وی سبب ادماء گردد، مفتی باید یک گوسفند کفّاره بدهد.
ادماء در نکاح
در صورت مؤثّر واقع نشدن روش های نصیحت، کناره گیری و برخورد تند زبانی در رفع نشوز زن ناشزه، شوهر می تواند- به اندازه ای که سبب تنبیه زن و بازگشت او از حالت نشوز شود- او را بزند، به شرط آن که موجب ادماء نگردد.
ادماء در کفارات
...
wikifeqh: تدمیه
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید