ادل

لغت نامه دهخدا

( آدل ) آدل. [ دِ ] ( اِخ ) قسمتی از سواحل افریقا در انتهای خلیج عدن که سکنه آن آفاریاداناکیل خوانده میشوند.
ادل. [ اَ ] ( ع مص ) افتادن پوست ریش خشک [ خشک ریشه ] و به شدن ریش. || جنبانیدن شیر تا دوغ شود. || گرانبار رفتن بچیزی.

ادل. [ اِ ] ( ع اِ ) دردِگردن. حِدْل. گردن درد. || هرچه که بدان گرانبار روند. || ( ص ) شیر خفته و ترش شده.

ادل. [ اَ دَل ل ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از دلالت. دلیلتر و رهنماتر. ( غیاث اللغات ). دال تر. راه نماینده تر. رساتر در دلالت.
- امثال :
ادل من حُنَیْف الحناتم و من دُعَیمیص الرمل .

ادل. [ اِ دِ ] ( اِخ ) نام مردی از مردم هلند که بار اول در سال 1619م. قسمتی از سواحل غربی استرالیا را کشف کرد و در قدیم ناحیت مکشوفه او را بنام او ادل میخواندند لکن سپس این نام متروک ماند. ( قاموس الاعلام ).

ادل. [ اَ لِن ْ ] ( ع اِ ) اَدْلی. ج ِ دلو.

فرهنگ فارسی

( آدل ) قسمتی از سواحل آفریقا در انتهای خلیج عدن
نام مرد هلندی که بار اول قسمتی از سواحل غربی استرلیا را کشف کرد

پیشنهاد کاربران

بپرس