ادقاق. [ اِ ] ( ع مص ) باریک کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). باریک گردانیدن. ( منتهی الارب ). || چیز دقیق دادن. اندک دادن. ( تاج المصادر بیهقی ). || نرم کردن آرد. باریک کردن آرد. ( آنندراج ). || گوسفند بخشیدن به. || یقال اتیته فماادقنی ولااجلنی ؛ ای مااعطانی دقیقاً و لاجلیلا. ( منتهی الارب ). || نیکو گفتن. || نیکو گرفتن.