دعا شمشیر آتشین، تیز و بُرا در دست بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی بهمراه وعده ها و وعید های بهشت و جهنم به عنوان دو ضمانت نامه سفت و سخت اجرائی در دفاع جانبازانه از آئین و دین و حفظ یوغ شریعت بر دوش پیروان در عمل، با هدف و قصد و نیت و انگیزه باطنی و آرزوی پنهانی زنده نگه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط و خاطره انسان بخصوص پیروان و به ویژه در حافظه تاریخ، متاثر از شعله های آتش سوزان شهوت غریزه نام آوری و شهرت طلبی.
... [مشاهده متن کامل]
و الا دعا نه تابش نور امید است نه نور تقوا و نه نور معرفت در سر و دل موئمنین بلکه موثر ترین وسیله در جهت زیر یوغ نگاه داشتن سر و گردن و دوش و پشت و دست و پای آنان.
خدای حقیقی و واقعی پس از ابلاغ امر آفرینش در پهنه هستی یا وجود و ماهیت و ذات مطلق و بیکران و بی نهایت خویش ( ونه به چیز دیگری ) در کلیه ی جهات مکانی و بیمکانی بسوی بیکرانی و بیشماری و در طول زمان و بیزمانی بسوی آینده ی بی پایان، همیشه در عین واحد و کثرت جاودانه دو حالت دارد و خواهد داشت؛ یکی کلی و بیکران که در آن حالت همیشه خود آگاه و آگاه مطلق به همه چیز و همه کس خود است و بی نیاز مطلق و دیگری در قالب جزئیات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی که همیشه محدود و متناهی و نیازمند و مشمول حال《 چرخه تولد - زندگی - مرگ - زندگی - تولد》در مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس در پائین ترین حالت نشئگی طبیعی و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی در بالاترین حالت نشئگی طبیعی در طول سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی بین دو بهشت برین متوالی در محتوای هرکدام از گیتی ها، کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار که هیچ چیز دیگری نمی باشند غیر از ذرات ناچیزی در بطن هستی یا وجود، ماهیت و ذات مطلق و بیکران و بی نهایت خود وی.
این خدای حقیقی و واقعی در حالت کلی و بیکرانی هرگز و هیچگاه با هیچ فرد انسانی هیچ حرفی نزده، نمیزند و نخواهد زد.
محتوای هر کتابی کلام جزئی، محدود، مشروط و ناقص وی می باشد به کمک حواس و غرایز و فهم و عقل ناقص و محدود افراد انسانی که میتواند مملو یا پر از ابهامات و اوهامات و خرافات باشد و نه کلام کامل و بی نقص وی در حالت کلی و بیکرانی. لذا محتوای کتب علمی به حقیقت و واقعیت بسیار نزدیک ترند تا محتوای کتب وحیانی و حدیثی و روائی آئینی و دینی.
خدای حقیقی و واقعی در قالب افراد انسانی روی کره زمین هم آفریقایی ست و هم آسیایی و خاور میانه ای و اروپائی و هم آمریکایی و استرالیایی و زلاند نوی و قطب شمالی و جنوبی و شرقی و غربی و نه اینکه یک سرزمین و مردم آن مقدس و خدائی باشد و سرزمین های دیگر و مردمان آنها اهریمنی و یا شیطانی.
نتیجه کلی اینکه خدای حقیقی و واقعی در طول تاریخ پیدایش انسان ( خود وی در قالب جزئیات ) روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود، عرب، عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیانت، ناجی، شفابخش، نبی، پسر، رسول، ولی، والی، خلیفه و هیچ عنوان دیگری برای تربیت و هدایت بشر بسوی معنویت های حقیقی و نور و روشنائی انتخاب، اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر و دل هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم یا بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه.
از مهد یا گهواره تا لب قبر یا گور علم یا دانش بجوی و نه معرفت وحیانی و حدیثی و روائی دینی شبانه روز بطور تقلیدی و طوطی وار.
دعا کردن فقط نقش داروی مسکن را بازی میکند و هیچ دعائی که در فکر و خیال انسان تولید شود و بر زبان جاری گردد و توسط قلم روی کاغذ نوشته شود، هرگز مستجاب نمیگردد، برآورده نمیشود.
یک آزمایش فکری - عملی :
اگر خدای نخواسته یک روزی از روز ها یکی از دندان هایمان ( غیر از دندان های شیری در دوران کودکی ) افتاد، آنگاه بمدت یکسال بجای مراجعه به دندان پزشک و دندان ساز، شبانه روز دعا کنیم که خود بخود از نو سبز شود، اگر نشد، آنگاه میتوانیم با یقین و اطمینان کامل ( صددرصد ) هم بدانیم و هم باور داشته باشیم که هیچ دعائی در اعصار گذشته و حال و آینده برآورده نشده، نمیشود و نخواهد شد.
انسان امروز و آینده در جهت شناخت حقیقی خود و خدای حقیقی و واقعی هیچ راه و روش درست، معقول و منطقی تری در پیش پا و روی خود ندارد و نخواهد داشت غیر از شناخت ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و یا بطور کلی شناخت محتوا و محیط این گیتی یا کیهان و یا این جهان به روش علمی.
در عبارت " وَقالَ رَبّکُم " یک چرخش 180 درجه ای نهفته است که در مقابل چشمان و گوشان سر و دل موئمنین پیرو دین اسلام تاکنون مخفی و پنهان باقی مانده است، منجمله در عبارت زیر: تو نباید خدایان دیگری را در کنار من داشته باشی، در مقابل چشمان و گوشان سر و دل موئمنین پیرو دین یهود.
عبارت اول از طرف الله ملقب به نور سماوات و الارض و عبارت دوم از طرف یَهوَه تحت عنوان آقا یا سرور دنیا به گوش سر و دل محمّد و موسا ( موسی ) ابلاغ نگردیده اند.
ربُ العالمین یا خالق السماوات و الارضین سبع یا آفریننده آسمان ها و زمین های هفتگانه و یا آفریدگار کائنات در زبان آسمانی خود یعنی در حالت کلی و بیکرانی نه یَهوَه نام دارد، نه الله، نه خُوا، نه خدا و نه نام دیگری در زبان مختلف انسانی - زمینی - دنیوی.
... [مشاهده متن کامل]
و الا دعا نه تابش نور امید است نه نور تقوا و نه نور معرفت در سر و دل موئمنین بلکه موثر ترین وسیله در جهت زیر یوغ نگاه داشتن سر و گردن و دوش و پشت و دست و پای آنان.
خدای حقیقی و واقعی پس از ابلاغ امر آفرینش در پهنه هستی یا وجود و ماهیت و ذات مطلق و بیکران و بی نهایت خویش ( ونه به چیز دیگری ) در کلیه ی جهات مکانی و بیمکانی بسوی بیکرانی و بیشماری و در طول زمان و بیزمانی بسوی آینده ی بی پایان، همیشه در عین واحد و کثرت جاودانه دو حالت دارد و خواهد داشت؛ یکی کلی و بیکران که در آن حالت همیشه خود آگاه و آگاه مطلق به همه چیز و همه کس خود است و بی نیاز مطلق و دیگری در قالب جزئیات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی که همیشه محدود و متناهی و نیازمند و مشمول حال《 چرخه تولد - زندگی - مرگ - زندگی - تولد》در مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس در پائین ترین حالت نشئگی طبیعی و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی در بالاترین حالت نشئگی طبیعی در طول سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی بین دو بهشت برین متوالی در محتوای هرکدام از گیتی ها، کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار که هیچ چیز دیگری نمی باشند غیر از ذرات ناچیزی در بطن هستی یا وجود، ماهیت و ذات مطلق و بیکران و بی نهایت خود وی.
این خدای حقیقی و واقعی در حالت کلی و بیکرانی هرگز و هیچگاه با هیچ فرد انسانی هیچ حرفی نزده، نمیزند و نخواهد زد.
محتوای هر کتابی کلام جزئی، محدود، مشروط و ناقص وی می باشد به کمک حواس و غرایز و فهم و عقل ناقص و محدود افراد انسانی که میتواند مملو یا پر از ابهامات و اوهامات و خرافات باشد و نه کلام کامل و بی نقص وی در حالت کلی و بیکرانی. لذا محتوای کتب علمی به حقیقت و واقعیت بسیار نزدیک ترند تا محتوای کتب وحیانی و حدیثی و روائی آئینی و دینی.
خدای حقیقی و واقعی در قالب افراد انسانی روی کره زمین هم آفریقایی ست و هم آسیایی و خاور میانه ای و اروپائی و هم آمریکایی و استرالیایی و زلاند نوی و قطب شمالی و جنوبی و شرقی و غربی و نه اینکه یک سرزمین و مردم آن مقدس و خدائی باشد و سرزمین های دیگر و مردمان آنها اهریمنی و یا شیطانی.
نتیجه کلی اینکه خدای حقیقی و واقعی در طول تاریخ پیدایش انسان ( خود وی در قالب جزئیات ) روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود، عرب، عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیانت، ناجی، شفابخش، نبی، پسر، رسول، ولی، والی، خلیفه و هیچ عنوان دیگری برای تربیت و هدایت بشر بسوی معنویت های حقیقی و نور و روشنائی انتخاب، اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر و دل هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم یا بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه.
از مهد یا گهواره تا لب قبر یا گور علم یا دانش بجوی و نه معرفت وحیانی و حدیثی و روائی دینی شبانه روز بطور تقلیدی و طوطی وار.
دعا کردن فقط نقش داروی مسکن را بازی میکند و هیچ دعائی که در فکر و خیال انسان تولید شود و بر زبان جاری گردد و توسط قلم روی کاغذ نوشته شود، هرگز مستجاب نمیگردد، برآورده نمیشود.
یک آزمایش فکری - عملی :
اگر خدای نخواسته یک روزی از روز ها یکی از دندان هایمان ( غیر از دندان های شیری در دوران کودکی ) افتاد، آنگاه بمدت یکسال بجای مراجعه به دندان پزشک و دندان ساز، شبانه روز دعا کنیم که خود بخود از نو سبز شود، اگر نشد، آنگاه میتوانیم با یقین و اطمینان کامل ( صددرصد ) هم بدانیم و هم باور داشته باشیم که هیچ دعائی در اعصار گذشته و حال و آینده برآورده نشده، نمیشود و نخواهد شد.
انسان امروز و آینده در جهت شناخت حقیقی خود و خدای حقیقی و واقعی هیچ راه و روش درست، معقول و منطقی تری در پیش پا و روی خود ندارد و نخواهد داشت غیر از شناخت ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و یا بطور کلی شناخت محتوا و محیط این گیتی یا کیهان و یا این جهان به روش علمی.
در عبارت " وَقالَ رَبّکُم " یک چرخش 180 درجه ای نهفته است که در مقابل چشمان و گوشان سر و دل موئمنین پیرو دین اسلام تاکنون مخفی و پنهان باقی مانده است، منجمله در عبارت زیر: تو نباید خدایان دیگری را در کنار من داشته باشی، در مقابل چشمان و گوشان سر و دل موئمنین پیرو دین یهود.
عبارت اول از طرف الله ملقب به نور سماوات و الارض و عبارت دوم از طرف یَهوَه تحت عنوان آقا یا سرور دنیا به گوش سر و دل محمّد و موسا ( موسی ) ابلاغ نگردیده اند.
ربُ العالمین یا خالق السماوات و الارضین سبع یا آفریننده آسمان ها و زمین های هفتگانه و یا آفریدگار کائنات در زبان آسمانی خود یعنی در حالت کلی و بیکرانی نه یَهوَه نام دارد، نه الله، نه خُوا، نه خدا و نه نام دیگری در زبان مختلف انسانی - زمینی - دنیوی.
ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ
از من درخواست کنید یا دعوت کنید تا به شما جواب بدهم یا به شما ببخشم
غافر | ۶۰
( جب جبر جبار جبران اجابت وجب واجب جواب جبال جبرییل جیب جاب جیبوتی جبروت جوب جوبان چپوندن جبین چاپیدن چاپار جوپار جِپَن چَپَن چپ شب شیب شبر شبکه شبح شباب شبا شبان جبهه و . . . . )
... [مشاهده متن کامل]
کاربرد سه حرف مُصَوِّت ( َ ِ ُ آ او ای ) در حرف صامت ( ج ) در کلمه ی ( جب ) معانی مختلفی در کلمه ایجاد می کند که در انتهای این مطلب با ذکر مثالهایی توضیح داده شده است.
اَستَجِب ؛ اجابت کنم ، جواب بدهم
جِبْ ؛ جواب دادن ، چیزی را به کسی دادن ، دهنده بودن
جِبْر ؛ دهنده و جِبران به مفهوم بخشندگی یا عالم و شاعری و متفکری که ایده پردازی می کند. مثل **جِبران خلیل جِبران** نویسنده، شاعر، و نقاش لبنانی - آمریکایی بود که آثار وی به زبان های مختلف ترجمه شده اند و مشهورترین اثر او کتاب "پیامبر" ( The Prophet ) است.
جِبرائیل ؛ فرشته ی وحی یا فرشته ای که از جانب الله الهام می کند
جَب ؛ پاسخ شنیدن ، چیزی را از کسی گرفتن ، گیرنده، بریدن ، قطع کردن ، مرتبط با کلمه ی چَپ در اصطلاح چَپ کردن همچنین مرتبط با کلمه ی شَب به معنای جایی یا فضایی یا آسمانی که نور از آن گرفته شده است. و متضاد کلمه ی جَب و شَب کلمه ی جِب و شِب به معنای دریافت کننده ی نور می باشد. کلمه ی جِب و شِب مرتبط با کلمه ی جِپَن و شیب می باشد به معنای مکان دریافت نور.
جَبْر ؛ گیرنده و جَبّار به مفهوم بسیار گیرنده مرتبط با مفهوم چپاول و چَپّه شدن در یک جایگاه کاربردی دیگر یا یک کار سخت خسته کننده و انرژی گیر با مفهوم گیرنده بودن
جُب ؛ خالی بودن ، چاه ، - در قرآن کریم، داستان حضرت یوسف ( سوره یوسف، آیه ۱۰ ) : **"قالَ قائِلٌ مِنهُم لا تَقتُلوا یوسُفَ وَ أَلقوهُ فی غَیابَةِ الجُبِّ"**
جُبْر ؛ یک عمل یا فرآیند پیوسته از گیرندگی و بخشندگی مثل جُبران کردن، با ترکیبی از دو مفهوم جَبر و جِبر مثل کلمه ی جُبّه که به عنوان یک پوشش برای کُت در اصطلاح کت و شلوار استفاده می شود یعنی جُبّه پوششی است که گرمائی را که از بدن گرفته دوباره به بدن باز می گرداند یا پوشش به گونه ای که توانایی حفظ گرما را دارد. حرف ( ج ) در جُبّه در قوانین ایجاد کلمات در زبان ها و لهجه های مختلف قابل تبدیل به حرف ( گ ق ) می باشد
جاب ؛ پر بودن ، توانگر ، دانا
جِبوندن ؛ مرتبط با کلمه ی چِپوندن به مفهوم چیزی را در جایی نهادن یا به کسی دادن
جیب ؛ جای خالی که بشود چیزی را در آن چِپوند یا قرار داد ، جادار گودی کاسه ی کوچک
نجیب ؛ افزونه ی حرف منفی ( ن ) در کلمه ی جیب به معنی خالی نبودن و پُر بودن با اصطلاح نِجابت به مفهوم توانگر دانا توانا بخشنده اخلاق و رفتار حکیمانه و سنجیده و از روی علم و معرفت داشتن.
استجابت ؛ قبول شدن درخواست برای دادن چیزی به کسی
جِیْب ؛ به معنای جیب یا کیسه یا چیزی جای دار
کلمه ی جیب و جاب به مفهوم خالی بودن و پر بودن چیزی مثل قیل و قال به مفهوم صدای کم و زیاد مثل زیگ و زاگ به معنی پستی و بلندی مثل زاگرس
جیبوتی ؛ خالی از سکنه
واجب ؛ چیزی که لازم است به دریافت آن باشد
جوب ؛ فضا و جایی که بشود در آن جریان جویندگی داشته باشد.
وَجَب ؛ مقدار اندازه و فضا و جایی که بشود چیزی دریافت کرد
جِبهه ؛ این کلیدواژه که کلمه ی جِب در آن به کار رفته است با تعاریف قوانین عربی برای کلمه ی جِب به معنی پاسخ دادن مرتبط با جِبوندن یا چِپوندن چیزی را در جایی با مفهوم چیزی به کسی دادن دارای مفهوم می باشد.
ولی با قوانین زبان عربی برای مفهوم گرفتن کلمه ی جَبهه مرتبط با کلمه ی جَبر و جَبار و چَپاول به معنی چیزی را گرفتن درست از کار در می آید.
جِبال ؛ ( جمع جِبِل ) حکمت نام گذاری این کلمه برای کوه نیز بر مبنای بخشنده بودن و سخاوت می باشد. واژه **"جبال"** در زبان عربی جمع **"جبل"** به معنای "کوه" است. بنابراین، "جبال" به معنای "کوه ها" یا "کوهستان ها" است.
جِبِل به معنی سرشت و طبیعت انسانی نیز دارای مفهوم می باشد. و در نگارش عرب جِبِلّات به مفهوم کوه ها یا طبایع و سرشت ها.
جِبله ؛ قابل استفاده برای اماکن مرتفع یا مناطق حاصلخیز و پرآب یا اماکن علمی و ادبی و غیره
جَبین ؛ محلی یا مکانی که از آن ناحیه، معلوماتی دریافت می شود. مرتبط با جَبّار به معنی گیرنده مکان جَبَندگی یا چَپَندگی
جِبین ؛ محلی یا مکانی از آن ناحیه که معلومات با کلام و رفتار صادر می شود مرتبط با جِبال به مفهوم بخشنده.
ترکیب هر دو کلمه ی جَبین و جِبین در یک کلمه یعنی گیرنده بودن و دهنده بودن می شود جُبْن یعنی فرآیند جبران یا داد و ستد
جابِر یا جَبَر ؛ با اصطلاح جبران کننده بودن ترمیم کننده بودن
پیشانی، از اون جهت که کلمه ی جَب و جِب در اون استفاده شده است و پیشانی هم که بر روی سر انسان قرار دارد نماد داد و ستد اطلاعات است که انسان را به پیش می اندازد.
جَبین گیرنده و جِبین دهنده و جُبران فرآیند هر دو مفهوم در یک کلمه.
این اصطلاح منفی که گفته می شود من در جبین تو نمی بینم یعنی رفتار انسان که متأثر از تفکر انسان است این را می رساند که رفتار به گونه ای است که در تفکر انسان چیز با ارزشی کسب نشده است.
جَبَروت ؛ مرتبط با مفهوم جَبّار به مفهوم هیبت و هیمنه ای که انسان را به احترام وادار می کند.
جِبِرُّت داشتن ؛ یعنی بُرِش جَنَم قدرت غالب ولی برحق. کسی که قدرت گرفتن چیزی را به حق از کسی دارد.
چَپ کردن ؛ به مفهوم گرفته شدن چیزی از کسی. مثل چپ شدن کاسه و ریختن محتویات آن.
و فراوان از این دست کلمات که مرتبط با کلمه ی ( جب ) در فرهنگ ها و زبان های مختلف می باشد.
مثل ژاپن چپاندن، چَپنده، چوب، چَپَن، چابک، شابرا، چاپار، چاپن، چَپَن، چپاول، چاپلوس و شاپ و چاپ چوب و چوپا، چوپان، جیپ، چیپ، جیب، نجیب، جوب، اجابت، نجابت، نجیب، جنبیدن، مجاب، مجیب ، جواب و . . . می باشد. همه این کلمات یک تعریف مشترک ولی در ابعاد مختلف در دل خود دارند با این مضمون؛ داد و ستد یا تسهیل در گرفتن و رسیدن چیزی از جایی به جایی یا تسهیل در گرفتن و رسیدن چیزی از مبدأ به مقصد .
کاربرد سه حرف مُصَوِّت ( َ ِ ُ ) در کلمه ی علم تبیین شده است ؛
فرق بین "مُعَلِّم" و "مُعَلَّم" به این صورت است:
- "مُعَلِّم" به کسی گفته می شود که تعلیم می دهد یا تدریس می کند. به عبارت دیگر، معلم شخصی است که دانش و معلومات خود را به دیگران منتقل می کند.
- "مُعَلَّم" به کسی گفته می شود که آموزش دیده یا تعلیم یافته است. به عبارت دیگر، مُعَلَّم دانش آموز یا شاگردی است که از معلم یاد می گیرد.
به طور خلاصه، معلم کسی است که درس می دهد و مُعَلَّم کسی است که درس می گیرد.
"مُعَلُّم" نیز به کسی گفته می شود که تعلیم دیده است، مشابه "مُعَلَّم". در واقع، "مُعَلُّم" و "مُعَلَّم" هر دو به افرادی اطلاق می شوند که آموزش دیده اند یا تعلیم یافته اند.
به طور خلاصه:
- مُعَلِّم: کسی که آموزش می دهد ( معلم )
- مُعَلَّم: کسی که آموزش می بیند ( دانش آموز )
- مُعَلُّم: کسی که آموزش دیده است ( دانش آموخته )
تفاوت بین "عِلْم" و "عُلْم" به این صورت است:
- **عِلْم**: این واژه به معنای "دانش" یا "علم" است و به اطلاعات و آگاهی هایی که از طریق مطالعه، تحقیق و آموزش به دست می آیند اشاره دارد.
- **عُلْم**: این واژه به نوعی همان معنای "عِلْم" را دارد، ولی به طور خاص تر به دانش یا آگاهی هایی که توسط فردی به دیگری منتقل می شود یا به دست می آید اشاره دارد. این واژه بیشتر در متون کلاسیک و قدیمی به کار می رود.
به طور خلاصه:
- **عِلْم**: دانش یا علم به معنای کلی.
- **عُلْم**: دانش یا علم با تأکید بر فرآیند انتقال و یادگیری.
از من درخواست کنید یا دعوت کنید تا به شما جواب بدهم یا به شما ببخشم
غافر | ۶۰
( جب جبر جبار جبران اجابت وجب واجب جواب جبال جبرییل جیب جاب جیبوتی جبروت جوب جوبان چپوندن جبین چاپیدن چاپار جوپار جِپَن چَپَن چپ شب شیب شبر شبکه شبح شباب شبا شبان جبهه و . . . . )
... [مشاهده متن کامل]
کاربرد سه حرف مُصَوِّت ( َ ِ ُ آ او ای ) در حرف صامت ( ج ) در کلمه ی ( جب ) معانی مختلفی در کلمه ایجاد می کند که در انتهای این مطلب با ذکر مثالهایی توضیح داده شده است.
اَستَجِب ؛ اجابت کنم ، جواب بدهم
جِبْ ؛ جواب دادن ، چیزی را به کسی دادن ، دهنده بودن
جِبْر ؛ دهنده و جِبران به مفهوم بخشندگی یا عالم و شاعری و متفکری که ایده پردازی می کند. مثل **جِبران خلیل جِبران** نویسنده، شاعر، و نقاش لبنانی - آمریکایی بود که آثار وی به زبان های مختلف ترجمه شده اند و مشهورترین اثر او کتاب "پیامبر" ( The Prophet ) است.
جِبرائیل ؛ فرشته ی وحی یا فرشته ای که از جانب الله الهام می کند
جَب ؛ پاسخ شنیدن ، چیزی را از کسی گرفتن ، گیرنده، بریدن ، قطع کردن ، مرتبط با کلمه ی چَپ در اصطلاح چَپ کردن همچنین مرتبط با کلمه ی شَب به معنای جایی یا فضایی یا آسمانی که نور از آن گرفته شده است. و متضاد کلمه ی جَب و شَب کلمه ی جِب و شِب به معنای دریافت کننده ی نور می باشد. کلمه ی جِب و شِب مرتبط با کلمه ی جِپَن و شیب می باشد به معنای مکان دریافت نور.
جَبْر ؛ گیرنده و جَبّار به مفهوم بسیار گیرنده مرتبط با مفهوم چپاول و چَپّه شدن در یک جایگاه کاربردی دیگر یا یک کار سخت خسته کننده و انرژی گیر با مفهوم گیرنده بودن
جُب ؛ خالی بودن ، چاه ، - در قرآن کریم، داستان حضرت یوسف ( سوره یوسف، آیه ۱۰ ) : **"قالَ قائِلٌ مِنهُم لا تَقتُلوا یوسُفَ وَ أَلقوهُ فی غَیابَةِ الجُبِّ"**
جُبْر ؛ یک عمل یا فرآیند پیوسته از گیرندگی و بخشندگی مثل جُبران کردن، با ترکیبی از دو مفهوم جَبر و جِبر مثل کلمه ی جُبّه که به عنوان یک پوشش برای کُت در اصطلاح کت و شلوار استفاده می شود یعنی جُبّه پوششی است که گرمائی را که از بدن گرفته دوباره به بدن باز می گرداند یا پوشش به گونه ای که توانایی حفظ گرما را دارد. حرف ( ج ) در جُبّه در قوانین ایجاد کلمات در زبان ها و لهجه های مختلف قابل تبدیل به حرف ( گ ق ) می باشد
جاب ؛ پر بودن ، توانگر ، دانا
جِبوندن ؛ مرتبط با کلمه ی چِپوندن به مفهوم چیزی را در جایی نهادن یا به کسی دادن
جیب ؛ جای خالی که بشود چیزی را در آن چِپوند یا قرار داد ، جادار گودی کاسه ی کوچک
نجیب ؛ افزونه ی حرف منفی ( ن ) در کلمه ی جیب به معنی خالی نبودن و پُر بودن با اصطلاح نِجابت به مفهوم توانگر دانا توانا بخشنده اخلاق و رفتار حکیمانه و سنجیده و از روی علم و معرفت داشتن.
استجابت ؛ قبول شدن درخواست برای دادن چیزی به کسی
جِیْب ؛ به معنای جیب یا کیسه یا چیزی جای دار
کلمه ی جیب و جاب به مفهوم خالی بودن و پر بودن چیزی مثل قیل و قال به مفهوم صدای کم و زیاد مثل زیگ و زاگ به معنی پستی و بلندی مثل زاگرس
جیبوتی ؛ خالی از سکنه
واجب ؛ چیزی که لازم است به دریافت آن باشد
جوب ؛ فضا و جایی که بشود در آن جریان جویندگی داشته باشد.
وَجَب ؛ مقدار اندازه و فضا و جایی که بشود چیزی دریافت کرد
جِبهه ؛ این کلیدواژه که کلمه ی جِب در آن به کار رفته است با تعاریف قوانین عربی برای کلمه ی جِب به معنی پاسخ دادن مرتبط با جِبوندن یا چِپوندن چیزی را در جایی با مفهوم چیزی به کسی دادن دارای مفهوم می باشد.
ولی با قوانین زبان عربی برای مفهوم گرفتن کلمه ی جَبهه مرتبط با کلمه ی جَبر و جَبار و چَپاول به معنی چیزی را گرفتن درست از کار در می آید.
جِبال ؛ ( جمع جِبِل ) حکمت نام گذاری این کلمه برای کوه نیز بر مبنای بخشنده بودن و سخاوت می باشد. واژه **"جبال"** در زبان عربی جمع **"جبل"** به معنای "کوه" است. بنابراین، "جبال" به معنای "کوه ها" یا "کوهستان ها" است.
جِبِل به معنی سرشت و طبیعت انسانی نیز دارای مفهوم می باشد. و در نگارش عرب جِبِلّات به مفهوم کوه ها یا طبایع و سرشت ها.
جِبله ؛ قابل استفاده برای اماکن مرتفع یا مناطق حاصلخیز و پرآب یا اماکن علمی و ادبی و غیره
جَبین ؛ محلی یا مکانی که از آن ناحیه، معلوماتی دریافت می شود. مرتبط با جَبّار به معنی گیرنده مکان جَبَندگی یا چَپَندگی
جِبین ؛ محلی یا مکانی از آن ناحیه که معلومات با کلام و رفتار صادر می شود مرتبط با جِبال به مفهوم بخشنده.
ترکیب هر دو کلمه ی جَبین و جِبین در یک کلمه یعنی گیرنده بودن و دهنده بودن می شود جُبْن یعنی فرآیند جبران یا داد و ستد
جابِر یا جَبَر ؛ با اصطلاح جبران کننده بودن ترمیم کننده بودن
پیشانی، از اون جهت که کلمه ی جَب و جِب در اون استفاده شده است و پیشانی هم که بر روی سر انسان قرار دارد نماد داد و ستد اطلاعات است که انسان را به پیش می اندازد.
جَبین گیرنده و جِبین دهنده و جُبران فرآیند هر دو مفهوم در یک کلمه.
این اصطلاح منفی که گفته می شود من در جبین تو نمی بینم یعنی رفتار انسان که متأثر از تفکر انسان است این را می رساند که رفتار به گونه ای است که در تفکر انسان چیز با ارزشی کسب نشده است.
جَبَروت ؛ مرتبط با مفهوم جَبّار به مفهوم هیبت و هیمنه ای که انسان را به احترام وادار می کند.
جِبِرُّت داشتن ؛ یعنی بُرِش جَنَم قدرت غالب ولی برحق. کسی که قدرت گرفتن چیزی را به حق از کسی دارد.
چَپ کردن ؛ به مفهوم گرفته شدن چیزی از کسی. مثل چپ شدن کاسه و ریختن محتویات آن.
و فراوان از این دست کلمات که مرتبط با کلمه ی ( جب ) در فرهنگ ها و زبان های مختلف می باشد.
مثل ژاپن چپاندن، چَپنده، چوب، چَپَن، چابک، شابرا، چاپار، چاپن، چَپَن، چپاول، چاپلوس و شاپ و چاپ چوب و چوپا، چوپان، جیپ، چیپ، جیب، نجیب، جوب، اجابت، نجابت، نجیب، جنبیدن، مجاب، مجیب ، جواب و . . . می باشد. همه این کلمات یک تعریف مشترک ولی در ابعاد مختلف در دل خود دارند با این مضمون؛ داد و ستد یا تسهیل در گرفتن و رسیدن چیزی از جایی به جایی یا تسهیل در گرفتن و رسیدن چیزی از مبدأ به مقصد .
کاربرد سه حرف مُصَوِّت ( َ ِ ُ ) در کلمه ی علم تبیین شده است ؛
فرق بین "مُعَلِّم" و "مُعَلَّم" به این صورت است:
- "مُعَلِّم" به کسی گفته می شود که تعلیم می دهد یا تدریس می کند. به عبارت دیگر، معلم شخصی است که دانش و معلومات خود را به دیگران منتقل می کند.
- "مُعَلَّم" به کسی گفته می شود که آموزش دیده یا تعلیم یافته است. به عبارت دیگر، مُعَلَّم دانش آموز یا شاگردی است که از معلم یاد می گیرد.
به طور خلاصه، معلم کسی است که درس می دهد و مُعَلَّم کسی است که درس می گیرد.
"مُعَلُّم" نیز به کسی گفته می شود که تعلیم دیده است، مشابه "مُعَلَّم". در واقع، "مُعَلُّم" و "مُعَلَّم" هر دو به افرادی اطلاق می شوند که آموزش دیده اند یا تعلیم یافته اند.
به طور خلاصه:
- مُعَلِّم: کسی که آموزش می دهد ( معلم )
- مُعَلَّم: کسی که آموزش می بیند ( دانش آموز )
- مُعَلُّم: کسی که آموزش دیده است ( دانش آموخته )
تفاوت بین "عِلْم" و "عُلْم" به این صورت است:
- **عِلْم**: این واژه به معنای "دانش" یا "علم" است و به اطلاعات و آگاهی هایی که از طریق مطالعه، تحقیق و آموزش به دست می آیند اشاره دارد.
- **عُلْم**: این واژه به نوعی همان معنای "عِلْم" را دارد، ولی به طور خاص تر به دانش یا آگاهی هایی که توسط فردی به دیگری منتقل می شود یا به دست می آید اشاره دارد. این واژه بیشتر در متون کلاسیک و قدیمی به کار می رود.
به طور خلاصه:
- **عِلْم**: دانش یا علم به معنای کلی.
- **عُلْم**: دانش یا علم با تأکید بر فرآیند انتقال و یادگیری.