ادعا
/~edde~A/
مترادف ادعا: تقاضا، توقع، خواست، داعیه، دعوی، مدعا، مطالبه
برابر پارسی: خواست، دادخواهی، داو، داوش، داوی، داویدن، فراخواست
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. (حقوق ) اقامۀ دعوی.
۳. خودبینی، خودستایی.
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه عمومی
ادعا (فیلم). ادعا ( به هندی: Daava ) فیلمی محصول سال ۱۹۹۷ و به کارگردانی سونیل آگنیهوتری است. در این فیلم بازیگرانی همچون آکشی کومار، نصیرالدین شاه، راوینا تاندون، آکشی آناند، تینو آناند، دیویا دوتا، راجندرا گوپتا ایفای نقش کرده اند.
wiki: ادعا (فیلم)
ادعا (فیلم ۲۰۰۰). ادعا ( انگلیسی: The Claim ) یک فیلم در ژانر رمانتیک و درام به کارگردانی مایکل وینترباتم است که در سال ۲۰۰۰ منتشر شد.
• پیتر مولان
• میلا یوویچ
• وس بنتلی
• ناستاسیا کینسکی
• سارا پلی
• جولیان ریچینگز
• شرلی هندرسون
• تام مک کاموس
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف• پیتر مولان
• میلا یوویچ
• وس بنتلی
• ناستاسیا کینسکی
• سارا پلی
• جولیان ریچینگز
• شرلی هندرسون
• تام مک کاموس
wiki: ادعا (فیلم ۲۰۰۰)
جدول کلمات
مترادف ها
تاکید، مدعی، اعلامیه، اعلان، اگهی، اثبات، ادعا، بیانیه، اظهارنامه، تایید ادعا، اخبار
مدعی، ادعا، دعوی، مطالبه
تظاهر، ظاهرسازی، بهانه، ادعا، ظاهری، وانمودسازی
مدعی، تظاهر، وانمود، ادعا، قصد، دعوی
بهانه، ادعا، پیشنهاد، استدعاء، تقاضا، عذر، دادخواست، وعده مشروط
مدعی، اظهار، بهانه، ادعا، تایید
ادعا، قصد، مفهوم، مفاد
ادعا، اعتراض، اظهار جدی، واخواهی
ادعا، اظهار جدی
ادعا، اظهار قطعی یا مثبت، اظهار محض، بیان
ادعا، درخواست، انگاره، تقاضا، قیاس منطقی، پذیره
فارسی به عربی
ادعاء , التماس , زعم
پیشنهاد کاربران
در پارسی بنواژه {داویدن} را داریم که دارای بن کنونی {داو} میباشد که به گَمانم ریختِ دیگرِ {داد} میباشد و این بنواژه ریختِ دیگرش {دادَن} است.
پَس بدین سان، واژه هایی ساخته میشوند:{داو=ادعا/داوا=مدعی/داوِش=ادعا کردن/داوه=ادعا شده}
بِدرود!
پَس بدین سان، واژه هایی ساخته میشوند:{داو=ادعا/داوا=مدعی/داوِش=ادعا کردن/داوه=ادعا شده}
بِدرود!
میتوان واژه "گفته، گفتار" را برابر "ادعا" و "گفتن" را برابر "ادعا کردن" گرفت.
بدرود!
بدرود!
پوچ اماپرادعا
واژه ادعا
معادل ابجد 76
تعداد حروف 4
تلفظ 'edde'ā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: ادعاء]
آواشناسی 'edde'A
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی عمید
واژگان مترادف و متضاد
معادل ابجد 76
تعداد حروف 4
تلفظ 'edde'ā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: ادعاء]
آواشناسی 'edde'A
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی عمید
واژگان مترادف و متضاد
به نگر من واژه لاف و بلوف زدن و همچنین خواندن به چم ادعا کردن امده است
خبرنگاری مولانا را هندی خواند ( مدعی )
خواندن / خوانش همگی به چم ادعا می باشد
در گذشته کسی که میخواست دیده بشه از خودش سرو صدا سر می داد از همینرو خواندن نوعی ادعا کردن و عرض اندام کردن است.
... [مشاهده متن کامل]
او همچنین خواند ( مدعی شد ) - چون در خواندن است که بزرگی ( خوان ) هر کسی آشکار می شود از همینرو به خواندن ادعا کردن میگویند.
خبرنگاری مولانا را هندی خواند ( مدعی )
خواندن / خوانش همگی به چم ادعا می باشد
در گذشته کسی که میخواست دیده بشه از خودش سرو صدا سر می داد از همینرو خواندن نوعی ادعا کردن و عرض اندام کردن است.
... [مشاهده متن کامل]
او همچنین خواند ( مدعی شد ) - چون در خواندن است که بزرگی ( خوان ) هر کسی آشکار می شود از همینرو به خواندن ادعا کردن میگویند.
ادعا در حقوق به معنی ادعایی که در مرجع قضایی مطرح نشده یا در خلال رسیدگی به دعوا به عنوان آنری تبعی مطرح می گردد.
سخنی که درستی و نادرستی اش آشکار نیست
دو معنی دارد یک چاپلوسی و دروغگویی داشتن
دو بر علیه کسی ادعا داشتن و خواسته داشتن
دو بر علیه کسی ادعا داشتن و خواسته داشتن
این واژه ریشه ایرانی دارد که با دعوت همخانواده است ، یعنی فراخواندن ، انسان مدعی کسی است که دیگران را فرامیخواند به چیزی یا کسی که در فرهنگ ما بار منفی نیز دارد
وانمود
مدعیان . مدعی . ادعا. دعوی . داعیه . مدعا . تداعی . مداعی . هم خانواده ها هستند
متضاد آن بی ادعا است
جمع مدعیان است
معنی آن کسی که ادعا میکند یعنی حرفی که در حد و توانش نیست و دیگران انتظار ندارند را بخواهد عملی کند
... [مشاهده متن کامل]
ممنون میشن که اگه مطالبم مفید بود لایک بدید .
عید نوروز 1400 هم پیشاپیش مبارک
متضاد آن بی ادعا است
جمع مدعیان است
معنی آن کسی که ادعا میکند یعنی حرفی که در حد و توانش نیست و دیگران انتظار ندارند را بخواهد عملی کند
... [مشاهده متن کامل]
ممنون میشن که اگه مطالبم مفید بود لایک بدید .
عید نوروز 1400 هم پیشاپیش مبارک
مترادف دعوی است.
تقاضا، توقع، خواست، داعیه، دعوی، مدعا، مطالبه، دادخواهی، داو، داوش، داوی، داویدن، فراخواست
جمع ادعا = مداعی
لاف زدن
گزافه گویی
گزافه گویی
اگر این واژه با دعوت هم خانواده باشد پس ریشه ای ایرانی دارد ، چون واژه دعوت اوستایی است :
Invitation ( دعوت ) - دوت davat. در زبان اوستایی واژه zavaiti* برابر با فراخواندن و کسی را صدا زدن یا همان دعوت کردن به دیکته عربی است که واک ز به د تبدیل شده است. تبدیل ز به د در واژگانی مانند داماد - زاماد گنبد=گمبز دانستن - زانستن نیز دیده میشود.
... [مشاهده متن کامل]
*پیرفت: فرهنگ ریشه شناختی هندواروپایی به زبان روسی www. starling. rinet. ru
Invitation ( دعوت ) - دوت davat. در زبان اوستایی واژه zavaiti* برابر با فراخواندن و کسی را صدا زدن یا همان دعوت کردن به دیکته عربی است که واک ز به د تبدیل شده است. تبدیل ز به د در واژگانی مانند داماد - زاماد گنبد=گمبز دانستن - زانستن نیز دیده میشود.
... [مشاهده متن کامل]
*پیرفت: فرهنگ ریشه شناختی هندواروپایی به زبان روسی www. starling. rinet. ru
گفته
ادعا یعنی اینکه چیزای رو ک نمیتونی انجام بدی و در توانت نیست رو بگی
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
سِویکَر ( سنسکریت: سْویکَرَنَ )
بانگیش ( کردی: بانگه شه )
سِویکَر ( سنسکریت: سْویکَرَنَ )
بانگیش ( کردی: بانگه شه )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)