ادراکات. [ اِ ] ( ع اِ ) ج ِ اِدراک : جمله ادراکات بر خرهای لنگ او سوار باد، پران چون خدنگ.
مولوی.
فرهنگ فارسی
(مصدر ) جمع : ادراک
مترادف ها
percept(اسم)
درک، ادراکات، چیز درک شده، چیز مفهوم
پیشنهاد کاربران
از طریق چشم مناظر از طریق بینی بوها از طریق گوش صداها. . . . . آگاهی که از طریق پنج حس اطلاعات کسب میکنه می شود ادراکات ما ؛در واقع ما آگاهی هستیم که از طریق پنج حس دنیارو ادراک می کنیم