ادراع

لغت نامه دهخدا

ادراع. [ اِ ] ( ع مص ) درآوردن و داخل کردن چیزیرا در چیزی. || بی گیاه شدن حوالی آب کسی را. || ادراع شهر؛تجاوز کردن نیمه ماه را. || داخل کردن شراک نعل را بدست خود از جانب پاشنه. ( منتهی الارب ).

ادراع. [ اِدْ دِ ] ( ع مص ) چیزی درپوشیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || پوشیدن زره آهن. زره آهنین پوشیدن : و چون آن شیر از ادّراع پوشش جنگ پلنگ رنگ شد و در ضرب پرده مخالف تیزآهنگ... ( جهانگشای جوینی ). || دُرّاعه یا مدرعه پوشیدن. پوشیدن زن پیراهن را. پیراهن پوشیدن زن. || ادراع در لیل ؛ داخل کردن در تاریکی شب. داخل شدن در تاریکی شب سیرکنان.

ادراع. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ دِرْع. پیراهنهای زنان. || زره ها.

پیشنهاد کاربران

بپرس