ادانوش

لغت نامه دهخدا

ادانوش. [ اَ ] ( اِخ ) نام مردی بود، مندارس ( مدارس ، فرهنگ سروری و در نسخه ای تدارس ) او را بعذرا فرستاد که بَرِ وی باش ، عذرا چشم او بکند بخشم. ( لغت فرس اسدی ). نام شخصی که برسالت و ایلچی گری پیش عذرا آمده بود و عذرا از قهر و خشم چشم او را به انگشت کند. ( برهان قاطع ) :
بر او جست عذرا چو شیر نژند
بزد دست وچشم ادانوش کند.
عنصری ( از شعوری ).

پیشنهاد کاربران

ادانوش: درست این واژه دانوش است که در اوستایی دانو ( دانا ) و اوش ( هوش ) به معنی دانای با هوش بوده است ولی ادانوش در شعر عنصری از دانوش بوده که گاهی الف به تنهایی به معنی از است که امروزه در زبان کردی و لری شنیده می شود. مثلا می گویند اتو یعنی از تو، امن یعنی از من و. . .

بپرس