اخیضر

لغت نامه دهخدا

اخیضر. [ اُ خ َ ض ِ ] ( ع اِ ) مگسی است. || علتی است در چشم.

اخیضر. [ اُ خ َ ض ِ ] ( اِخ ) محمدبن یوسف. یکی از شرفای حسنی. برادر او اسمعیل در زمان معتز خلیفه عباسی بحجازخروج کرد و آنگاه که بمُرد چون فرزندی نداشت برادرش صاحب ترجمه وارث او شد و به یمامه کشید و بدانجا حکومتی تشکیل کرد. چندتن از نسل او در مائه سوم هجری مدتی در آنجا مستقلاً حکومت راندند. ( قاموس الاعلام ).

اخیضر. [ اُ خ َ ض ِ ] ( اِخ ) نام وادئی است میان مدینه و شام.

پیشنهاد کاربران

بپرس