اخیر
/~axir/
مترادف اخیر: آخری، آخرین، بازپسین، پسین، تازه، جدید
متضاد اخیر: آغازین، اول
برابر پارسی: کنونی، پایانی، پسین، تازه، فرجامی، فرجامین، واپسین، واپسینه، گذشته
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
اخیر. [ اَ ی َ ] ( ع ن تف ) به. خیر. بهتر: هو اخیرُ منک ، بمعنی هو خیر منک است ؛ یعنی او از تو به است و در آن معنی تفضیل نیست.
فرهنگ فارسی
( صفت ) پسین بازپسین آخر آخری مقابل اول مقدم .یا سفر اخیر. سفر واپسین آخرین سفر کنایه از مرگ .
به خیر بهتر
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) دنباله و آخر چیزی.
۳. (اسم ) آخرین موقع پیش از این.
بهتر.
مترادف ها
دیر، گذشته، کند، تازه، مرحوم، اخیر
قطعی، پسین، اخرین، آخر، اخیر، بازپسین، یک کلام
تازه، اخیر، جدید، متاخر، جدیدالتاسیس
آخر، بعدی، اخیر، دومی، اخری، عقب تر، این یک
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
اخیر: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
نوتن nutan ( سنسکریت: نوتنه nutana )
نوتن nutan ( سنسکریت: نوتنه nutana )
پسین، واپسین
پسینگاه
تازه ترین ( در برخی باره ها )
نمونه:
دبیرکل ꞌسازمان [نامور] به ملت های یگانهꞌ در تازه ترین سخنان خود ( سخنان اخیر ) خود هشدار داد که آماج �جامعه جهانی� برای کرانمند نمودن ( محدود کردن ) اندازه ی افزایش دمای زمین به ۱. ۵ درجه سانتیگراد، در بیهوشی است.
نمونه:
دبیرکل ꞌسازمان [نامور] به ملت های یگانهꞌ در تازه ترین سخنان خود ( سخنان اخیر ) خود هشدار داد که آماج �جامعه جهانی� برای کرانمند نمودن ( محدود کردن ) اندازه ی افزایش دمای زمین به ۱. ۵ درجه سانتیگراد، در بیهوشی است.
کنونین