اخگر
/~axgar/
مترادف اخگر: آتش، بارقه، جرقه، شراره، شرار، شرر
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: پاره ی آتش، شراره، زیبارو، گلِ آتش، خرده ی آتش، جرقه، ( به مجاز ) آتش، گُلِ آتش، پاره آتش
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم دختر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
برافروز آذری اکنون که تیغش بگذرد از بون
فروغش از بر گردون کند اجرام را اخگر.
دقیقی.
ای سپندی منشین خیز سپند آر سپندتا ترا سازم از این چشم گرامی مجمر
ور بدست تو کنون اخگر افروخته نیست
ز آتش هیبت آن شه بفروزان اخگر.
فرخی.
راست گفتی سپهر کانون گشت واختران اندر آن میان اخگر.
فرخی.
سیم زراندود گردد هرچه زو گیرد فروغ زرّ سیم اندود گردد هرچه زو اخگر شود.
فرخی.
سیاه انگشت چون روز جدائی میان آتشی چون داغ هجران
سیاه اخگر میان آتش سرخ
چو چشم دردمند از دور تابان.
غضایری رازی.
اخگر هم آتش است ولیکن نه چون چراغ سوزن هم آهن است ولیکن نه چون تبر.
عسجدی.
شقایقهای عشق انگیز پیشاپیش طاوسان ( ؟ )بسان قطره های قیر باریده بر اخگرها.
منوچهری.
دل اوست انگشت و کین شه آتش ز انگشت و آتش چه زاید جز اخگر.
قطران.
گاهی بزمینی که دراو آب چو مرمرگاهی بجهانی که در او خاک چو اخگر.
ناصرخسرو.
از در مشرق آتش افروزدسوی هر روزن اخگر اندازد.
خاقانی.
|| کنایه از ماده عشق و عاشقی.( برهان ).- اخگر تفته ؛ آتشی را گویند که سوخته و اخگر شده باشد. ( شعوری ) :
هواش آتش و اخگر تفته بوم
گیاهش همه زهر و باد سموم.
( از شعوری ).
- اخگر در پیرهن کردن ؛ بی آرام و بیقرار کردن. ( غیاث اللغات ).- اخگر کشته ؛ انگشت.
فرهنگ فارسی
( اسم ) پار. آتش زغال افروخته شراره خرد. آتش جرقه . یا اخگر تفته . آتشی که سوخته و اخگر شده باشد . یا اخگر کشته . زغال انگشت .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. شرارۀ آتش، جرقه.
۳. هیزم یا زغال افروخته.
گویش مازنی
دانشنامه عمومی
جدول کلمات
مترادف ها
جرقه، اخگر، بارقه
اخگر، خاکه زغال نیمسوز، خاکستر گرم، خاکستر اتشفشانی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
شرارۀ آتش
پارۀ آتش
پارۀ آتش
جرقه تازی
شاید بتوان اخگر راه همسنگ شهاب یا شهاب سنگ نیز دانست.
پارسی را پاس بداریم.
پارسی را پاس بداریم.
حریق
پاره آتش
آتشرُخ
به معنی:رُخِ زیبای آش
اتش نوعی زیبایی به حساب میادولی در دست گرفتنی نیست مثل داستان های قدیم. که گل های زیبا خوش رو بزرگ اما گوش خار بودن که اینقدر زیبایی داشتن که مردم به داخل ان میرفتن و تعمه میشدن . همیشه یادتون باشه چیزای زیبا به دست اوردنش هم سخته . مثل الماس یاقوت
به معنی:رُخِ زیبای آش
اتش نوعی زیبایی به حساب میادولی در دست گرفتنی نیست مثل داستان های قدیم. که گل های زیبا خوش رو بزرگ اما گوش خار بودن که اینقدر زیبایی داشتن که مردم به داخل ان میرفتن و تعمه میشدن . همیشه یادتون باشه چیزای زیبا به دست اوردنش هم سخته . مثل الماس یاقوت
اخ به اضافه گر از دو کلمه ساخته شده
اخ به معنی مار است هم ریشه با کلمه نخ فارسی و اسنک انگلیسی .
گر به معنی آتش است
اخگر یعنی مار آتش
اخ به معنی مار است هم ریشه با کلمه نخ فارسی و اسنک انگلیسی .
گر به معنی آتش است
اخگر یعنی مار آتش
شراره
تیکه اتش
اتش پاره
اتش باره
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)