اخور خشک

لغت نامه دهخدا

( آخور خشک ) آخور خشک. [ خ ُ رِ خ ُ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آخُرِ خشک. آخری که علوفه در آن نباشد. || آخر بی آب. || مجازاً، جایی که نعمت و رفاه در آن نیست.

فرهنگ فارسی

( آخور خشک ) آخوری که در آن علوفه نباشد

فرهنگ معین

( آخورخشک ) ( ~. خُ ) (ص مر. ) کم روزی ، بی بضاعت .

پیشنهاد کاربران

آخور خشک:[ کنایی] تهی دستی و بینوایی.
( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

بپرس