اخنس. [ اَ ن َ ] ( اِخ ) ابن شریق. و او اُبی بن شریق بن عمروبن وهب بن علاج بن ابی سلمةبن عبدالعزی بن نمیره ثقفی است. مؤلف قاموس الاعلام آرد: یکی از شعرای جاهلیت است و خصومت او با رسول اکرم صلوات اﷲ علیه و صحابه کرام مشهور است. مؤلف منتهی الارب اخنس ثقفی بن شهاب بن شریق ( کذا ) را صحابی دانسته است. رجوع به امتاع الاسماع مقریزی ج 1 ص 71، 72، 303و رجوع به قاموس الاعلام و رجوع به اخنس بن شهاب شود.
اخنس. [ اَ ن َ ] ( اِخ ) ابن شهاب بن شریق بن ثمامةبن ارقم بن عدی بن معاویةبن عمروبن غنم بن تغلب. صواب آنست که وی از صحابه نبود و اخنسی که از صحابه رسول ( ص ) بود همان اخنس بن شریق الثقفی است. ( تاج العروس ). و این بیت از اوست :
تظل به رُبدُالنعام کأنها
اماء تزحی بالعشی حواطب.
( الموشح چ مصر ص 44 ).
اخنس. [ اَ ن َ ] ( اِخ ) ابن عباس بن خنیس. شاعریست از عرب.
اخنس. [ اَ ن َ ] ( اِخ ) ابن غیاث بن عصمة. شاعریست از عرب.
اخنس. [ اَ ن َ ] ( اِخ ) ابن قیس. رئیس فرقه ای از خوارج معروف به اخنسیه. ( قاموس الاعلام ).
اخنس. [ اَن َ ] ( اِخ ) ابن نعجةبن عدی کلبی. شاعریست از عرب.
اخنس. [ اَ ن َ ] ( اِخ ) ثقفی. رجوع به اخنس بن شریق شود.
اخنس. [ اَ ن َ ] ( اِخ ) سلمی بن جناب. صحابی است. ( منتهی الارب ).