اخمو
/~axmu/
مترادف اخمو: بداخلاق، بداخم، بدخو، ترشرو، عبوس
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) ترشرو همیشه اوقات تلخ .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
جدول کلمات
مترادف ها
ترشرو، بد اخلاق، بد خلق، عبوس، اخمو
ناراحت، اخمو، جوشی
ترشرو، خمیده، اخمو، دارای برامدگی، قوزدار
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
بد عنق
خاله در هم: [عامیانه، کنایه ] همیشه نگران، همیشه اخم کرده.
درکشیده روی ؛ ترنجیده روی : مضمرطالوجه ؛مرد ترنجیده و درکشیده روی. ( منتهی الارب ) .
A Frowning face : چهره ای اخمو
کلا اخمو، ترش خو، جدی و عصبی رو با اینا میگن :
Frowning / Fretful / Humpy / Sulky / Scowling / Gruff
کلا اخمو، ترش خو، جدی و عصبی رو با اینا میگن :
غنچه پیشانی. [ غ ُ چ َ / چ ِ ] ( ص مرکب ) کنایه از بیدماغ و اخمه رو. ( آنندراج ) . آنکه ابروهای وی درهم و پیچدار باشد. عبوس. ( ناظم الاطباء ) :
در رکاب برق دارد پای حسن نوبهار
تا گلی در باغ داری غنچه پیشانی مباش.
... [مشاهده متن کامل]
صائب ( از آنندراج ) .
تازه رویان گلستان غنچه پیشانی شدند
در بساط لاله و گل روی خندانی نماند.
صائب ( از آنندراج ) .
|| زشت. ( ناظم الاطباء ) . زشت رو.
در رکاب برق دارد پای حسن نوبهار
تا گلی در باغ داری غنچه پیشانی مباش.
... [مشاهده متن کامل]
صائب ( از آنندراج ) .
تازه رویان گلستان غنچه پیشانی شدند
در بساط لاله و گل روی خندانی نماند.
صائب ( از آنندراج ) .
|| زشت. ( ناظم الاطباء ) . زشت رو.
اخم ( خشم، اخم، خشن ) و ( پسوند نامساز بستگی ، نمونه های دیگرش ترسو، گیو، چاکو ( چاقو، از چاکیدن میاد ) ، کاهو ( کاهگونه ) ، بانو ( از بان ( پان ) میاد در نگهبان نمونه اش را میبینید ) ، آسو، شاهو، خالو، زالو، تلخو، اخمو، پشمالو ( پشم ال ( پسوند نامساز ) و ) و. . . است )
بداخلاق، بداخم، بدخو، ترشرو، عبوس
ترش رو
دبش