اخمه رو. [ اَ م َ / م ِ ] ( ص مرکب ) ترش رو. تنگخو. بدخو. ترش رخساره. تلخ ابرو. تلخ جبین. برج زهرمار. کالح. عبوس.- اخمه رو کردن ؛ روی ترش کردن : نیاید چو بر صفحه خط زآن نکوچو مسطر بکاغذ کند اخمه رو.ملاّ طغرا.