اخلی
لغت نامه دهخدا
- امثال :
اخلی من جوف حِمار ؛ قالوا هو رجل من عاد و جوفه واد کان یحله ذوماء و شجر فخرج بنوه یتصیدون فاصابتهم صاعقة و اهلکتهم فکفر و قال لااعبد رباً فعل ذا ببنی . ثم دعا قومه الی الکفر فمن عصاه قتله فاهلکه اﷲ و اخرب وادیه فضربت العرب به المثل فی الخراب و الخلاء فقالوا اخرب من جوف حمار و اخلی من جوف حمار. ( مجمعالامثال میدانی ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
واژه "اخلی" به ضم الف است.
به زبان ترکی است.
به معنی تیرانداز, تیرانداز کماندار, کماندار اسب سوار است.
به زبان ترکی است.
به معنی تیرانداز, تیرانداز کماندار, کماندار اسب سوار است.
لات، بی سرو وپا