اخلاق فمینیستی ( به انگلیسی: Feminist ethics ) رویکردی اخلاقی برای بازنگری یا بازاندیشی جنبه هایی از اخلاق سنتی در غرب است که اغلب مردان در آن سلطه گر بوده اند و تجربه اخلاقی زنان کم ارزش یا نادیده گرفته شده است، بنابراین تصمیم گرفته می شود که اخلاق را از طریق یک رویکرد فمینیستی کل نگر برای دگرگون کردن آن بازاندیشی شود. هدف اخلاق فمینیستی «درک، انتقاد و تصحیح» است که چگونه جنسیت در باورها، اعمال اخلاقی و رویکردهای روش شناختی ما به نظریه اخلاقی عمل می کند.
... [مشاهده متن کامل]
فیلسوفان فمینیست به نقد اخلاق سنتی و خصوصاً دیدگاه مردان در این زمینه می پردازند و توجه چندانی به دیدگاه زنان ندارد. به طور کلی، زنان در مقایسه با مردان از نظر اخلاقی نابالغ و سطحی نشان داده می شوند. اخلاق سنتی ویژگی های فرهنگی مردانه مانند «استقلال، خودمختاری، عقل، اراده، احتیاط، سلسله مراتب، سلطه، فرهنگ، زهد، جنگ، و مرگ» را می ستاید و و به ویژگی های فرهنگی زنانه مانند «وابستگی متقابل، اجتماع، ارتباط، اشتراک، عاطفه، بدن، اعتماد، عدم وجود سلسله مراتب، طبیعت، ماندگاری، شادی، صلح و زندگی» اهمیت کمتری می دهد. و اگر زنان هم هر گونه ویژگی فرهنگی سنتی مردانه را اقتباس و اتخاذ کنند، آنها اغلب تلاشی برای شبیه شدن به مردان کرده اند.
اصول اخلاق فمنیستی پس از چاپ شدن کتاب احقاق حقوق زنان در ۱۷۹۲ اثر مری ولستون کرافت رشد و گسترش یافت با شروع عصر روشنگری، فمنیست ها می توانستند فرصت های بیشتری را برای تبادل ایده ها و پیشبرد حقوق زنان ایجاد کنند.
مطالعات در مورد اخلاق فمینیستی به عنوان یک حوزه علمی مطالعه در زمینه فلسفه به دهه ۱۹۷۰ بازمی گردد، زمانی که مجلات فلسفی شروع به انتشار مقالات به طور خاص مربوط به فمینیسم و تبعیض جنسی کردند و برنامه های مطالعات زنان که در برخی دانشگاه ها انجام شد.
قبل از ۱۹۷۰، «هیچ وجهی شناخته شده از فلسفه فمینیستی وجود نداشت». البته در طول تاریخ فیلسوف ها کوشیده اند که ایفای نقش جنسیت در زندگی اخلاقی را درک کنند. به ندرت در تاریخ فلسفه، اثری فلسفی یافت می شود که به جنسیت توجه کند تا امتیازات تاریخی مردان را مورد انتقاد قرار دهد یا از نظم اجتماعی ایراد بگیرد.


... [مشاهده متن کامل]
فیلسوفان فمینیست به نقد اخلاق سنتی و خصوصاً دیدگاه مردان در این زمینه می پردازند و توجه چندانی به دیدگاه زنان ندارد. به طور کلی، زنان در مقایسه با مردان از نظر اخلاقی نابالغ و سطحی نشان داده می شوند. اخلاق سنتی ویژگی های فرهنگی مردانه مانند «استقلال، خودمختاری، عقل، اراده، احتیاط، سلسله مراتب، سلطه، فرهنگ، زهد، جنگ، و مرگ» را می ستاید و و به ویژگی های فرهنگی زنانه مانند «وابستگی متقابل، اجتماع، ارتباط، اشتراک، عاطفه، بدن، اعتماد، عدم وجود سلسله مراتب، طبیعت، ماندگاری، شادی، صلح و زندگی» اهمیت کمتری می دهد. و اگر زنان هم هر گونه ویژگی فرهنگی سنتی مردانه را اقتباس و اتخاذ کنند، آنها اغلب تلاشی برای شبیه شدن به مردان کرده اند.
اصول اخلاق فمنیستی پس از چاپ شدن کتاب احقاق حقوق زنان در ۱۷۹۲ اثر مری ولستون کرافت رشد و گسترش یافت با شروع عصر روشنگری، فمنیست ها می توانستند فرصت های بیشتری را برای تبادل ایده ها و پیشبرد حقوق زنان ایجاد کنند.
مطالعات در مورد اخلاق فمینیستی به عنوان یک حوزه علمی مطالعه در زمینه فلسفه به دهه ۱۹۷۰ بازمی گردد، زمانی که مجلات فلسفی شروع به انتشار مقالات به طور خاص مربوط به فمینیسم و تبعیض جنسی کردند و برنامه های مطالعات زنان که در برخی دانشگاه ها انجام شد.
قبل از ۱۹۷۰، «هیچ وجهی شناخته شده از فلسفه فمینیستی وجود نداشت». البته در طول تاریخ فیلسوف ها کوشیده اند که ایفای نقش جنسیت در زندگی اخلاقی را درک کنند. به ندرت در تاریخ فلسفه، اثری فلسفی یافت می شود که به جنسیت توجه کند تا امتیازات تاریخی مردان را مورد انتقاد قرار دهد یا از نظم اجتماعی ایراد بگیرد.

