اخشیگ

لغت نامه دهخدا

( آخشیگ ) آخشیگ. ( اِ ) رجوع به آخشیج شود.
اخشیگ. [ اَ ] ( ص ) اخشیج. آخشیج. ضد و مخالف. ( برهان ). || ( اِ ) هر یک از عناصر اربعه. ج ، اخشیگان. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( شعوری ) :
شنیده ایم بسی وآزموده کز ره طبع
به استحاله دگر میشوند اخشیگان.
مجد همگر.

فرهنگ معین

( آخشیگ ) ( اِ. ) نک آخشیج .

پیشنهاد کاربران

برابرواژگان چند دانش واژه ( اصطلاح ) در هستی شناسی ( آنتولوژی ) و شناخت شناسی ( اپیستومولوژی ) :
برابری: تقابل. ( از دانشنامه ی علایی یافته ام )
ناساز و ناسازی: مُنافی و مُنافات.
انیسان و انیسانی: مُخالف و تخالُف. ( از لغت فرس اسدی یافته ام )
...
[مشاهده متن کامل]

دارندگی و نادارندگی: مَلَکه و عدم مَلَکه. ( پیشنهاد میرشمس الدین ادیب سلطانی )
پادینه و پادینگی: نقیض و تناقض. ( پادینه: پاد ین ه. پیشنهاد میرجلال الدین کزازی است )
آخشیگ و آخشیگی: ضدّ و تضادّ. ( از دانشنامه ی علایی یافته ام )
بازبسته و بازبستگی: مُضاف و تضایف. ( از نوشته های ناصر خسرو یافته ام )
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد. . .

آخشیج، اصل، عنصر، نماد

بپرس