اخس
لغت نامه دهخدا
اخس. [ اَ خ َس س ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از خسیس. زبون تر. فرومایه تر. خوارتر. ( غیاث اللغات ). ارذل. خسیس تر : نتیجه تابع اخس مقدمتین است. ندانستند [ کدخدایان غازی و اریارق ] که چون خداوندان ایشان برافتادند ارذل من النعل و اخس من التراب باشند. ( تاریخ بیهقی ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) خسیس تر زبون تر فرومایه تر خوارتر : ( نتیجه تابع اخس مقدمتین است .
بمعنی خوب لقب اردشیر سوم
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] اخس در لغت به معنای خسیس تر و پست تر، ضعیف تر و در منطق عبارت است از سالبه بودن و یا جزئی بودن قضیه.
قضیه سالبه از قضیه موجبه اخسّ است، و قضیه جزئیه از قضیه کلیه. بنابراین خسّت در قضیه به دو چیز است: یکی سالبه بودن و دیگر جزئی بودن. در قیاس، نتیجه همواره تابع اخسّ مقدمتین است. یعنی اگر یکی از دو مقدمه سالبه باشد، نتیجه سالبه خواهد بود و اگر یکی از آن دو جزئیه باشد، جزئیه.
منبع
خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی به انضمام واژه نامه فرانسه و انگلیسی، ص۸.
...
قضیه سالبه از قضیه موجبه اخسّ است، و قضیه جزئیه از قضیه کلیه. بنابراین خسّت در قضیه به دو چیز است: یکی سالبه بودن و دیگر جزئی بودن. در قیاس، نتیجه همواره تابع اخسّ مقدمتین است. یعنی اگر یکی از دو مقدمه سالبه باشد، نتیجه سالبه خواهد بود و اگر یکی از آن دو جزئیه باشد، جزئیه.
منبع
خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی به انضمام واژه نامه فرانسه و انگلیسی، ص۸.
...
wikifeqh: اخس
پیشنهاد کاربران
خسیس تر
کم اهمیت تر
کم ارزش تر
اعضای که در بدن اعضای ریسه نباشند و بیمار شدن آنها خطر مرگ کمتری دارد را اخس تر می گویند
کم اهمیت تر
کم ارزش تر
اعضای که در بدن اعضای ریسه نباشند و بیمار شدن آنها خطر مرگ کمتری دارد را اخس تر می گویند