آخریان خرد سفته فرستم بدوست
هیچ ندارم دگر چون دل و جان نزد اوست.
عسجدی.
و اما حال وجود آخریان ، از حال کواکب جنس آخریان نگرند. ( کفایةالتعلیم در نجوم ). چون دلیل آخریان بدرجه عاشر رسد یا درجه طالع...... نرخ آخریان زیادت گردد. ( کفایةالتعلیم ).اخریان. [ اَ ] ( اِ ) آخریان. قماش. سلعة. جهاز. ( ربنجنی ). متاع. کالا. کاله. بضاعت. کالای برگزیده.رخت. مبیع. و آن کالای خرید و فروخت است. ( مجمل اللغة ): التدلیس ؛ عیب اخریان بر خریدار بپوشانیدن. ( زوزنی ). الغیض ؛ کم شدن بهاء اخریان. ( مجمل اللغة ) ( صراح ). الابضاع ؛ اخریان دادن. ( زوزنی ). و عامّه مردم معاملت آنرا خوانند و شناسند که اخریانی بأخریانی بود و نیکنامی را و شکر را عوض ندانند. ( دانشنامه علائی ).
چون میدهی مرا تو عطاهای به گزین
جز به گزین چه آرمت از اخریان شکر.
کمال الدین اسمعیل.
و این کلمه بصورت آخریان هم آمده است : دزد اگر با چراغ روی آرد
به گزیند ز کوشک آخریان.
و رجوع به آخریان شود.