اخراف. [ اِ] ( ع مص ) خرف و فرتوت گردانیدن. || بهنگام چیدن میوه رسیدن. || اجازت دادن چیدن میوه. || بره زادن گوسفند در خریف. در خریف زادن گوسفند و جز آن. ( تاج المصادر بیهقی ). در پائیز زائیدن. || بچه زادن ناقه در همان وقت که آبستن شده بود. || در خریف درآمدن. در خریف شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). در پائیز رفتن. || بسیار دراز شدن ( گیاه ). || اجازت.