اخراط. [ اِ ] ( ع مص ) اخراط خریطه ؛ خریطه را بدوال بستن. خریطه دوختن. دوال خریطه درهم افکندن. ( تاج المصادر ). || اِخراطِ شاة؛ خَرط گوسفند. چشم زخم رسیدن به پستان گوسفند. || منجمد و یا زردآب بیرون آمدن شیر بجهت نشستن گوسفند بر زمین نمناک.